ترس از نوشتن
حسین سناپور
ترس از نوشتن هم یکی دیگر از ترسهایی است که در کشور ما مدام بر آن دامن زده میشود، بهجای برطرف کردنش و همه ما هم در این دامنزدن نقش داریم. نه فقط به دلایل مختلف جلو بچهها و جوانهایمان را میگیریم، که حتی بهعنوان منتقد و نویسنده هم مدام طوری وانمود میکنیم که انگار نوشتن یک موهبت است، یا توانایی بخصوصی که فقط عده بسیار معدودی از آن برخوردارند. بله، شاید این کار هم مثل خیلی کارهای دیگر از عهده همهکس برنیاید، اما موهبتی هم نیست که فقط عده معدودی داشته باشندش. آدمهای زیادی دیدهام که میل به نوشتن داشتهاند، اما ترسیدهاند از این کار و متاسفانه یک دلیل مهمش عکسالعمل دوستان و نزدیکان بوده است. همهمان انگار دیدهایم که جامعهمان بهطور کلی و دوستان نزدیکمان بهخصوص، از این جهت چقدر بیرحمند. منتظرند کسی چیزی بنویسد (یا اصولا کاری خارج از قاعده بکند) تا او را سرکوب کنند. درحالی که دیدهایم که کسانی چیزهای خوبی (داستان، خاطره، یا حتی اگر شده یادداشت) نوشتهاند، اما جرات نشاندادنش به دیگران را پیدا نکردهاند یا ماجراهای زیادی را شاهد بودهاند و خاطرات جذابی برای تعریفکردن دارند، اما هیچوقت جسارت آن را نداشتهاند که اینها را بنویسند و منتشر کنند، یا دستکم به کسی نشان دهند. بدتر اینکه اغلب جرات نمیکنند همان خاطرات و ماجراهای جذاب را، دستکم بهعنوان خاطره، روی کاغذ بیاورند، تا احیانا اگر ارزش انتشار داشت، کسانی واسطه چاپشان شوند. چرا؟ چون ما، همه ما، دیگری را ترساندهایم، از هر کار تعریفنشده و خارج از انتظاری، ترساندهایم همدیگر را، با سختگیریهایمان و با انتظار کارهای عالی و بینقصداشتن. هر کاری هم که میخوانیم، از هرکس و در هر شرایطی هم، میگوییم: این چی بود؟ و بعد میگوییم که نه، این کجا و انتظارات ما از نوشتن کجا. اینها را علاوه کنیم به تمام منعهای خانوادهها که بچههایشان را دور میکنند از نوشتن و کارهای مثل آن و ببینیم که این ترسها از همان وقتها شروع میشوند و در ما رشد میکنند و ما هم آن را به دیگران انتقال میدهیم تا وضعیتمان همین بشود که بسیاری از وقایع کشور نانوشته و بسیاری از تجربیات آدمها فقط در حد شفاهی باقی بمانند، انگار که ما هنوز همان جامعه شفاهی چند دهه قبلیم و نوشتن هم فقط کار آدمهای برگزیده. نهانگار که جامعهای وجود دارد که قدرت انتخاب دارد و لازم نیست ما پیشاپیش آن را از انتخاب و خواندن آنچه که ممکن است برایش قابلتوجه باشد، محروم کنیم و طبعا لازم هم نیست منتظر تایید مثلا منتقدهایی باشیم که هیچوقت و هیچچیز را تایید نمیکنند، مگر برای نمایش اینکه آنها هم الگوهایی برای ارایه دارند. جامعه ترسخورده ما خیلی کارها باید بکند تا از ترسهایش رها شود، یکیاش هم همین نترسیدن از نوشتن است در کسانی که ماجرا و حرف جذابی برای روایت دارند.
نقل از شرق