یافتن جایگزین فارسی برای واژههای بیگانه، نشانهی دشمنی با دیگر زبانها نیست. هدف از برابریابی، تمرکز روی ظرفیتهای این زبان و نمایش ظرافتهای آن است.
هدف دیگر گسترش دایره واژگان است. دایره واژگان گسترده، نویسنده را یاری میدهد تا به فراخور نیاز، واژههای مناسبتر را به کار ببرد و نوشتهی خود را رنگ و رونق دهد.
در بین مقالات، نویسندگان و… جستجو کنید
بانو طیبه انگزبانی، banooangazbani.ir
بانو طیبه انگزبانی، banooangazbani.ir
۶ دقیقه پیش / خواندن ۳ دقیقه
واژه بیگانه
💎 واژه بیگانه = برابر ایرانی:
انتظار = درنگ
منتظر باش = بدرنگ
منتظرم = چشم برام
دانلود = دریافت
لینک = نشانی
نظر = نگر، نگرش، دید، دیدگاه
مذاکره = گفتمان
اتحادیه = انجمن
متحد = همبسته، همازور
اتحاد = همبستگی
جذاب = گیرا
جذابه = گیراس
بشقاب، ظرف = آوند
مثل = همچون، همچو، مانند، همانند، همایند
عیدی = پیشی
تست = آزمون، آزمایش
دکتر = پزشک
مطب = درمانگاه
آکادمی = آموزشگاه
مسابقه = پیکار
رقیب = هماورد
رطب = خرما
نخل = نَچ
اصلا = هرگز
استرس = هراس
طنز = خنده دار
فیلم طنز = فیلم خنده آور
تئاتر = نمایش
چه عرض کنم = چه بگم
سوغات = رهاورد، پیشکش، پیشی
برکت = دهش
مصاحبه = گفتگو، گفتمان
ورودی = آمدگاه
خروجی = رفتگاه
عدم = نبود
حافظه = ویر
کتاب = ماتیان، نَسک
حفظ کردن = ویراستن، از بر کردن
تمیز کردن، مرتب کردن = پیراستن
اصلاح = پیرایش
د کلوره کردن = رنگ کردن
شهوت = هوس. کام
فهمیدم = دانستم، پی بردم، گرفتم
بفهم = آگاه شو
فهم = آگاهی
صاحب = خدا
(خدا در پایه معنی صاحب را می دهد)
بیش فعال = خیره سر
کولر = سرمایش
ساعت = زمانگر
توالت = دستشویی
میز توالت = میز آرایش
فعلا = اینک
ارگان = سازمان
اخراج کرد = بیرون کرد، بیکار کرد، برکنار کرد
استعداد = توانایی
مستعد = توانمند
استعفا = کنارگیری
متصدی = کارمند
مشتری = خریدار
احتمال = گمان
ظن = گمان، پندار، پنداشت
مشترک = همراه
تیم = دسته
خانوم = بانو، نایریکا
تعدادی، بعضی ها = گروهی
اجازه = پروانه
مقابل = برابر
استادیوم = ورزشگاه
منحصر به فرد، خاص = ویژه
قابلیت = ویژگی
قابل نداره = نمی ارزه
انتقال = جابجایی
رسمی = روا
غیر رسمی = ناروا
رسمیت = روایی
حبس = زندان
جرائم = گناهان
جریمه = تاوان
مبلغ = هزینه
مبالغ = هزینه ها
مبالغه = گزاف گویی، گزاف نمایی
قابل = دارای
مطرح = پیشنهاد
حمایت = هواداری، پشتیبانی
فعالیت = کوشش
فعال = کوشا
نظام = دستگاه
تعیین شده = نهاده شده
تعیین کرد = نهاد
اختیار = خواست
در اختیار او قرار گرفت = به خواست او نهاده شد
در اختیار منه = در دست منه
کسب = گرفتن
روایت = داستان
عادت = خو، اُخت
عادت کردم = خو کردم
عجیب = شگرف، شگفت، شگفت انگیز
هیجان = انگیزه
تحریک = انگیزش، انگیختن
تحریک شدم = بر انگیخته شدم
در عین حال = هم زمان
اخلاق = رفتار
اصول = فرامین
عمومی = همگانی
اجتماع = توده
اجتماعی = مردمی
جلسه، اجلاس = نشست
صله و رحم = دید و بازدید
قبلی = پیشین
بعدی = پسین
باند = گروهک
معاند = دشمن
ماشین = خودرو، دستگاه
لباس = جامه
حمام = گرمابه، بخارا
بی لیاقت = ناشایست
بی لیاقتی = ناشایستی
فدراسیون = انجمن
هیئت = انجمن، دسته، گروه
اول = یکم، نخست
اولین = نخستین، یکمین
آخرین = واپسین
اعلام شده = روشن شده، گفته شده
حضور = بودن
حضور زنان در استادیوم = بودن زنان دِ ورزشگاه
(تاجیک ها گاهی در را کوتاه کرده و د می گویند)
امکان = فراهمی
تعداد = شمار
مقاومت = پایداری
مقاوم = پایدار
ساکت = خاموش
سکوت = آرامش
دیکتاتور = خودکامه
دیکتاتوری = خودکامی
صحبت کن = بگو، گویش کن
مسموم = زهرین
مسمومیت = زهرینگی
تیم مذاکره کننده = انجمن گفتمان
صورت = روی
علامت = نشانه
علائم = نشان ها، نشانه ها، نشانگان
واکنش شدید = واکنش سخت
عمل و عکس العمل = کنش و واکنش
دلیل = بهانه، شَوند
ایالات متحده = انجمن دهیو ها
حجاب = پوشش
بدحجابی = بدپوشی
قاطعانه = سرسخت
تذکر = هشدار
اولتیماتوم = هشدار
به عنوان = به نام
افرادی = کسانی
سه نفر = سه تن
توضیحات او = واکاوی او
انتقاد = نکوهش
در نهایت = در پایان
کمپانی، شرکت = سازمان، ساختار
بین المللی = جهانی
تمجید = ستایش
تقویم = سالشمار
حزب = گروه
صنعت = فناوری
(هرچند شاید خود فن ایرانی نباشد)
صنایع = فناوری ها
کانال = رسانه
مجله = هفته نامه، ماه نامه
تعطیلی = بستن
امروز تعطیله = امروز بسته هست
غسل = برشِنوم
حمل و نقل عمومی = جابجایی همگانی
دیه = تاوان
بر اساس = بر پایه
قوه قضائیه = دادستانی، دیوان داری
قوه مجریه = شهریاری
قوه مقننه😹 (از کجا میارید؟ خود عربها نمیگن) = مهستانی
پارلمان، مجلس = مهستان
شورا = انجمن
کلا = سراسر
عابران = رهگذران
مسافر = رهسپار
در حال حاضر = همینک
تقریبا = میتوان گفت
نرخ تورم = گرانی
مربوط = درباره
راجع به = درباره ی
علوم تجربی = دانش آزمایشی
علوم ریاضی = دانش شماری
علوم انسانی = دانش مردمی
امتحانات = آزمون ها
معدل = میانگین
حتما = بی گمان، صد در صد
معاون = جانشین
استفاده = کاربرد
استفاده کن = کاربرد کن، بهره بگیر
ضریب هوشی = هوش بهر
اوکی = باشه
مخرب = ویرانگر
مواد مخدر = منگی
معتاد = منگ
عرق، الکل = آبک
عمر = زندگی
واقعا = براستی، بی گمان. در زبان های ایرانی، از اوستایی و پهلوی تا زبان های کنونی واژگان بسیاری هست که هزار برگ می شود فراموش نکنید، زنده کردن زبان و فرهنگ ایرانی نیازمند زمان است و باید به آرامی انجام شود.
بانو طیبه انگزبانی، banooangazbani.ir