پل دارسی….

🗨 پل دارسی می‌گوید: «در طول ده سال مطالعه و بررسی داستان‌های نویسنده‌های تازه کار، داستان‌های زیادی را دیده‌ام که جمله‌هایشان صرفا توده‌هایی بی‌هدف هستند و نمی‌توانند به غنای اثر کمکی بکنند.»

 

💢 او سپس چند توصیه‌‌ی ارزشمند برای رهایی نویسندگان تازه‌کار از سردرگمی، ارائه می‌دهد که در زیر می‌خوانید:

 

 

۱) وقتی درباره‌ی هدف‌مند کردن جمله‌ای در داستان فکر می‌کنید، آن را مثل ابزاری سیال و انعطاف‌پذیر برای رسیدن به خواسته‌تان در نظر بگیرید.

 

جمله‌ی ضعیف نیاز به هدایت شما دارد. چنین جمله‌ای می‌خواهد بیشترین اطلاعات ممکن را درباره‌ی موضوع داستان ارائه دهد، منتظر است که به جمله‌ای موجز، انعطاف پذیر و درخشان تبدیل شود و درخواستش این است که بخشی از داستان شما باشد.

 

پس مدام سراغش بروید و کمکش کنید تا تبدیل به جزئی از داستان‌تان شود و احساس راحتی کند.

 

به‌طور مثال اگر جمله، داستان‌تان را با صدایی بیش از حد بلند شروع می‌کند، صدایش را کم کنید. اگر سست و نحیف است، رویش کار کنید تا عضلاتش بیرون بزند و اگر اصلا جمله نادرستی است و به داستانی دیگر تعلق دارد که شاید بعدها بنویسیدش، کنارش بگذارید.

 

 

۲) خود داستان هم مثل جمله‌هایی که آن را تشکیل می‌دهند، باید هدفی داشته باشد ، سعی کنید آن را مختصر و بدون آشفتگی بیان کنید.

 

۳) گاهی وقت‌ها نیاز به وارد کردن همه‌چیز در داستان روی نویسنده فشار می‌آورد و باعث می‌شود فضای داستان لبریز از اطلاعات و تصویرهایی شود که خیلی بیشتر از ظرفیت آن است.

 

 

حکایت جالب آن ویراستار مجله‌ی ریدرز دایجست که می‌خواست داستانی بنویسد که همه چیز را دربارۀ همه‌کس بگوید، در این نمونه مثال خوبی است.

 

📚 داستان‌های ساختگی‌ای که معمولا نام‌شان را «سگ زن دکتر لینکلن» می‌گذاریم این ویژگی را دارند. چنین داستان‌هایی به طور شگفت‌انگیزی می‌خواهند همه را راضی کنند و غافل هستند که این کار کم‌وبیش غیرممکن است.

 

 

۴) داستان‌تان را از معناها و مفهوم‌های زیاد پالایش کنید. معنا با سوزن به داستان تزریق نمی‌شود. وقتی داستان نوشته شد، معنا از آن استخراج می‌شود خیلی بعید است که ایزوپ زمانی به خودش گفته باشد «خب، حالا باید افسانه‌ی عمیقی درباره‌ی حسادت بنویسم… فکر می‌کنم اسم روباه و انگورها نام مناسبی باشد.» معنا در درون یک داستان پنهان است، میان سطرهای آن.

 

▫️ نویسنده معنا را برای خواننده‌ی حساس و باهوش می‌گذارد تا او خودش آن را درک‌ودریافت کند.

 

۵) پیرنگ داستان‌تان را هم به دقت و با چشم‌هایی ریزبین و بی‌منتقدانه بررسی کنید. اگر ویژگی‌های قرن هجدهمی دارد و هنوز هم پر از جزییات اضافی و موضوع‌های فرعی فراوان است، اصلاحش کنید.

 

۶) همه‌ی موضوع‌های زائد را کنار بگذارید.

 

🔸️ اگر داستان‌تان رویدادهای دور از ذهنی را نشان می‌دهد که برای دو یا سه شخصیت روی می‌دهند، فقط روی یکی از آن شخصیت‌ها تمرکز کنید و از خودتان بپرسید که چه چیز این آدم را از دیگران متمایز می‌کند.

 

🔻وقتی فکر کردید جواب این سؤال را می‌دانید، شروع کنید به بررسی آدم‌های دیگر داستان‌تان.

 

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت