#فواید خاطره نویسی
1. ثبت بهترین لحظههای زندگی از طریق خاطره نویسی
احتمالاً برای شما پیش آمده است كه به علت بیحوصلگی، فراموشی یا علل دیگر، برخی از حوادث مهم زندگیتان را ثبت نكردهاید و آنها را فقط به ذهن خود سپردهاید؛ بی خبر از این كه ذهن ما به سبب اطلاعات تازهای كه هر روز به آن میدهیم، به طور خودكار برخی از اطلاعات قبلی را پاك میكند. به همین دلیل بسیاری از این حوادث تلخ و شیرین را كه میتواند منشأ آثار زیادی در زندگیمان باشد، از یاد میبریم. با نوشتن خاطرهها میتوان لحظههای تلخ و شیرین زندگی را ثبت كرد.
2. ثبت مسائل مهم اجتماعی برای آیندگان از طریق خاطره نویسی
خاطراتی كه در هر دوره و زمان نوشته میشوند، میتوانند وضعیت فرهنگی، اجتماعی و … آن دوره را تا حدی برای آیندگان روشن سازند؛ چنانكه امروزه بسیاری از مسائل و وقایع سالهای گذشته، مانند انقلاب، جنگ و وضعیت اسرا، از روی خاطرات رزمندگان و آزادگان شناخته میشود.
3. بهرهگیری از تجربه
به وسیله خاطره نویسی و خواندن خاطرات گذشته میتوان از تجربیات نهفته در بطن آن استفاده كرد و آنها را در زندگی روزمره به كار گرفت. مثلاً اگر در خاطرهای خواندیم كه رزمندهای ناآشنا با مین، به شیئی كه در خاك بوده، دست زده و آن شیء منفجر شده است، دیگر هنگام بازدید از مناطق جنگی، به اشیای ناآشنا دست نمیزنیم.
4.افزایش قدرت دیدن و شنیدن
یکی دیگر از فواید خاطره نویسی افزایش قدرت دیدن و شنیدن است،شخصی كه تلاش میكند خاطره بنویسد، باید این توانایی را داشته باشد كه بیشتر و دقیقتر از بقیه ببیند و بشنود تا بتواند خاطره را به گونهای بنویسد كه مخاطب آن احساس كند كه خود، در آن فضا قرار گرفته است.
5. افزایش مهارت در نوشتن
خاطره نویسی علاوه بر ویژگیهای گفته شده، دارای این خاصیت فرعی نیز هست كه به رشد، پیشرفت و افزایش توانایی انسان در نوشتن كمك میكند و از این نظر، نویسندة خاطره گامی به سوی نویسنده شدن برمیدارد.
@tayebehangazbani
ویژگی خاطره نویسی
1. صمیمت زبان در خاطره نویسی:
یك خاطره باید طوری نوشته شده باشد كه خواننده احساس كند نویسنده به آنچه مینویسد معتقد است و دروغ نمیگوید: همان طور كه شما اتفاق مهمی را برای دوستتان تعریف میكنید و از هیچ محدودیتی در این تعریف رنج نمیبرید، بهتر است خاطره خود را نیز بیهیچ تكلفی و به گونهای صمیمانه، بر كاغذ بیاورید. اما این نكته را نیز در نظر داشته باشید كه:
بیان صمیمی و نبود محدودیت، به معنی بی توجهی به قواعد نگارش، عفت كلام و حرمت قلم نیست.
2. نثر خودمانی:
خاطره نویس، اجباری در رعایت كامل اركان جمله ندارد و میتواند آنها را به صورت دلخواه و متناسب با نوع بیان به كار ببرد.این نكته را نیز مورد توجه قرار دهید كه خاطره نویس با توجه به تعریف زبان گفتاری و نوشتاری، بهتر است كه از نوشتن كلمات به صورت شكسته پرهیز كند. برای مثال، به جای «خانه» ننویسد «خونه»، یا به جای «برویم» ننویسد «بریم».
3. برجستگی حوادث در خاطره نویسی:
مهمترین ویژگی ساختاری خاطره نویسی، برجسته بودن و برجسته ساختن حوادث در خلق و نگارش خاطره است. به عبارت دیگر، معمولاً واقعهای را میتوانیم به عنوان خاطره مطرح سازیم كه اولاً برایمان اتفاق افتاده باشد؛ ثانیاً در آن، حادثهای وجود داشته باشد و به قولی زیر بنای خاطره، تغییر در حالت تعادل و روزمرگی باشد، مثلاً اتفاقی نادر وجود داشته باشد كه ممكن است فقط یك بار روی دهد.
از دو نوشتة زیر، كدام یك میتواند دستمایه نوشتن یك خاطره باشد؟
الف: من امروز صبح بیدار شدم، صبحانهام را خوردم، به مدرسه رفتم و بعد به خانه برگشتم.
ب: من امروز صبح بیدار شدم، صبحانه خوردم و خواستم به مدرسه بروم كه دیدم كیفم گم شده است…
4. واقع گرایی در خاطره نویسی:
خاطره نویسی صورتی از نوشتن است كه در آن، خیال پردازی و ذهنیت گرایی نقش اساسی ندارد و نویسنده فقط حادثهای واقعی را كه برای او پیش آمده و در او اثر گذاشته است، بدون كم و كاست بیان میكند.این ویژگی بدان معنا نیست كه خاطره نویس نمیتواند ذهنیات خود را در خلال خاطره مطرح كند، بلكه مقصود این است كه بهتر است خاطرهای خیالی و غیر واقعی ننویسد چرا كه بدین ترتیب نوشتهاش بیشتر شبیه داستان خواهد بود تا خاطره.
دو مثال زیر را بخوانید و به سؤالات مطرح شده پاسخ دهید.
1- همدردی، همراهی
با سردی زوزه كشان خودش را به پنجره كلاس میزد كه به جای شیشه با مقوا بسته شده بود و صدای تق تق مقوا، آرامش كلاس درس را درهم میریخت.
چراغ نفت سوز كلاس را كه مدام بوی نفت میداد، كنار میز و نیمكت دانش آموزان بردم و از آنها خواستم تا هر كدامشان احساس سرما میكند، كنار چراغ بیاید و خودش را گرم كند. زهرا یكی از دانش آموزان كلاس كه همیشه چهرة غمگین و گرفتهای داشت، در خود فرو رفته بود. با خود فكر كردم: شاید سردش شده باشد.
گفتم: «زهرا بیا كنار چراغ گرم شو.» زهرا آهسته از پشت میز بیرون آمد و كنار چراغ ایستاد.
از كتاب «لیلای من»، انتشارات مدرسه
2 – خیلی دوست داشتم كه مقدار زیادی طلا داشته باشم. دوست داشتم كه همه چیزم از طلا باشد و به این خاطر همیشه در فكر و خیالم طلا وجود داشت.
آن روز توی كوچه قدم میزدم كه پیرمرد كوچك اندامی را دیدم. پیرمرد نزدیك من آمد و گفت: «من یك جادوگرم و میخواهم تو را به بزرگترین آرزویت یعنی طلا برسانم. در ازای آن نیز تو از چیزهایی میخواهم كه بعداً خواهم گفت. او این را گفت و در یك چشم به هم زدن غیبش زد.
قلبم بد جوری میزد. نفس عمیقی كشیدم. باورم نمیشد كه این اتفاقات رویا و خیال نباشد….
برداشتی آزاد، ازكتاب «ماجراهای شاه میداس»، نوشتة لارین ریدبنكس
1. كدام یك از این دو مثال میتواند قسمتی از یك خاطره باشد؟
2. با توجه به این كه در مثال یك ذهنگرایی وجود دارد (با خودم فكر كردم شاید سردش شده باشد) و در مثال دوم، هم ذهنگرایی و هم خیال پردازی، آیا میتوان گفت كه هیچ كدام از این دو مثال، خاطره نیست؟
5. مشخص بودن زمان و مكان در خاطره نویسی:
در یك خاطره، به خصوص خاطرة تاریخی، بهتر است مكان و زمان مشخص باشد تا به این نحو، وضعیت اجتماعی آن دوره نیز تا حدی برای آیندگان روشن شود.
6. روانی و روشنی در خاطره نویسی:
نویسندة خاطره از آن جا كه قصد ندارد فنون نگارشی و صنایع ادبی را در خاطرهاش نمایش دهد، بهتر است خاطره را به گونهای بنویسد كه مخاطب به سادگی آن را بفهمد و در این مورد به زحمت نیفتد. او میتواند با ساده نوشتن و پرهیز از پیچاندن موضوع، خاطره را قابل فهمتر و اثر گذارتر نماید؛ حال آن كه یك داستان نویس به سادگی میتواند داستانش را گنگ، مبهم و پیچیده بنویسد و حتی همین پیچیده نویسی سبب اعتبار یا زیبایی كار او شود.
7. داشتن ابتدا و انتها:
نویسندة خاطره بهتر است كه خاطراتش را از جایی مشخص كه معمولاً شروع حادثة خاطره است، آغاز كند و هیچ یك
0 در شهداد كرمان زلزله شدیدی رخ داد …»
10. استفاده از مكان: «نزدیك مرز عراق بودیم.»
11. استفاده از یك توصیف یا صحنهپردازی: «بادی سرد زوزهكشان خودش را به پنجره كلاس میزد كه به جای شیشه با مقوا بسته شده بود.»
12. «یادش بخیر آن روزها …» یا «عجب روزهایی بود»
13. یادم میآید كه …
14. هیچ وقت یادم نمیرود …
15. در خاطرم هست كه …
@tayebehangazbani
#تمرین_کوچک_نویسندگی #اموزش_نوشتن_با_طیبه_انگزبانی
از موضوعات مربوط به آن خاطره را از قلم نیندازد تا از به وجود آمدن سؤالهای متعدد در ذهن خواننده جلوگیری نماید یا پاسخ آنها را بدهد.
نویسنده همچنین نباید خاطره را بدون رسیدن به نقطة پایانی و انتهای عقلانی رها سازد، مگر آن كه از این كار مقصود خاصی داشته باشد. همچنین ادامه ندادن بی مورد خاطره پس از پایان یافتن حادثة اصلی، به زیبایی آن خاطره كمك میكند.
8. خلاصه بودن:
در مدت زمانی كه حادثة اصلی یك خاطره اتفاق میافتد، ممكن است چندین حادثه فرعی دیگر نیز روی دهد.
تمام مواردی كه تاكنون گفته شد، فقط اصول و قواعدی برای شناختن خاطره و یافتن ذهنیتی كلی دربارة خاطره نویسی بود. اما پس از یافتن این ذهنیت، نوبت به كار عملی و نوشتن خاطره میرسد. برای این كار باید به پرسشهای زیر، پاسخهای مناسبی داد.
الف ـسوژه
1. امروز چه اتفاق مهمی برای من افتاد كه نظرم را به خود جلب كرد؟
2. چرا این اتفاق در ذهن من ماندگار شد و نقطة قوت آن كجا بود؟
• نویسنده باید در هنگام خاطره نویسی، به پرسش شماره 2 دقت بیشتری كند و بكوشد نقطه قوت كار را كه سبب ماندگار شدن آن در ذهن خود شده است، پر رنگتر نماید تا بتواند وجود این خاطره را توجیه كند و آن را در ذهن مخاطب خود نیز ماندگار سازد.
ب ـ راوی
نویسنده بهتر است پس از یافتن سوژه مورد نظر خود، برای نگارش خاطره، نوع راوی را هم به نسبت خاطره و متناسب با موضوع آن تعیین كند. در این بخش همان طور كه گفته شد، تا حد امكان سعی كنید از «راوی سهیم در ماجرا» برای بیان خاطره استفاده كنید و فقط در صورتی از «راوی ناظر رماجرا» استفاده كنید كه شخصیت پردازی و نشان دادن ابعاد روحی و روانی شخصیت اصلی لازم باشد. با این توضیح كه راوی سهیم در ماجرا نمیتواند ذهنیتها و ویژگیهای روحی خود را بیان كند، زیرا در این صورت كار بسیار غیر قابل باور خواهد بود؛ در صورتی كه اگر راوی شخصیتی ناظر بر ماجرا باشد و از شخصیت اصلی خاطره متمایز باشد، میتواند در خلال شرح حوادث، ویژگیهای روحی و فكری شخصیت اصلی خاطره را نیز شكافته، او را روانكاوی كند تا به این وسیله خواننده را بیشتر درگیر خاطرة خود كند.
ج ـ نوع خاطره
در این بخش، نویسنده باید با توجه به موضوع، كلینگر و جزئینگر بودن خاطرة خود را مشخص كند و آن را در یكی از این دو قالب به رشتة تحریر درآورد.
اگر خاطرة او دارای حادثة نادر و جذابی باشد، باید با كم كردن شاخ و برگ روایت، نقش حوادث را برجسته كند و خاطره را به صورت كلینگر بنویسد.
اگر هم خاطرهاش نسبتاً عادی و معمولی باشد، میتواند با دقت در جزئیات صحنهها، فضاسازیهای ماهرانه و شناساندن شخصیتهای خاطره برای مخاطب، ضعف «اندك بودن سیر حوادث» را بپوشاند.
د ـ آغار خاطره
نویسنده خاطره میتواند به چند روش خاطره را شروع كند؛ روشهایی كه حتی شما هم میتوانید پدید آورندة برخی از آنها باشید. اما برای آن كه بتوانید تا هنگامی كه به پختگی نسبی در این كار دست مییابید، به سادگی خاطرهای را كه در ذهنتان وجود دارد بر كاغذ بیاورید، چند نمونه از روشهای آغاز نوشتن خاطره را ذكر میكنیم، اما شما ملزم به استفاده از این روشها نیستید.
شروع به كمك عبارتهای كلیشهای
همیشه بین زمان تصمیمگیری برای نوشتن و زمان قلم به دست گرفتن، فاصلهای هست كه باید سعی كنید آن را به حداقل برسانید. اگر این فاصله زمانی زیاد شود، سبب تنبلی، سستی اراده و دور افتادن از موضوع مورد نظر جهت نوشتن میشود. برای جلوگیری از این كار و كم كردن فاصله میتوانید فعلاً از برخی عبارتهای كلیشهای برای شروع خاطره استفاده كنید تا به قول معروف «استارت كار زده شود» و مشكل شروع نوشتن را نداشته باشید.
عبارتهایی كه میتوانید برای شروع خاطره نویسی از آنها استفاده كنید، اینها هستند:
1. استفاده از یك زمان: «صبح بود» یا «سال 58 بود …»
2. استفاده از یك صحنة ساكن و سپس جان بخشیدن به آن: «من و مجید لب شط نشسته بودیم كه …»
3. استفاده از یك رویداد تاریخی: «در جریان جنگ تحمیلی …»
4. استفاده از یك مقطع سنی تحصیلی: «كلاس اول ابتدایی بودم …»
5. استفاده از وضعیت هوا: «سه روز متوالی برف باریده بود» یا «هوا ابری بود»
6. استفاده از یك مقدمه: «كار كردن در یك مدرسه استثنایی مشكل است اما به انسان آرامش و رضایت خاطر میدهد. در یكی از مدارس استثنایی تهران كار میكردم …»
7. استفاده از یك توضیح مختصر: «در سالهای خیلی دور، مدیر یكی از دبیرستانهای اراك بودم. یك روز از دروازة شهر جود راه افتادم كه به سمت مدرسه …»یا «چهار سال اسیر بودم . یك روز در زندان …»
8. معرفی یك شخصیت: «او هم مهاجر بود. از مهاجرانی كه به خاطر ویران شدن خانه و كاشانهشان «به دست عراقیها، به دیگر شهرها و روستاها مهاجرت كرده بودند.» یا «موجود عجیبی بود. اسمش رضا بود …»
9. استفاده از یك اتفاق: «در سال 136
تفاوت خاطره نویسی با گزارش نویسی
1. خاطره فقط قسمتی از محدودة زمانی را در برمیگیرد كه در آن اتفاق برجسته یا حادثة خاصی روی داده باشد یا فكری جذاب در زمانی محدود به ذهن انسان خطور كرده باشد. اما گزارش، شرح دیدهها و شنیدههایی است كه دربارة یك موضوع خاص توسط گزارشگر انتخاب میشود.
2. نثر گزارش معمولاً حالت صمیمیت و سادگی و بیتكلفی نثر خاطره را ندارد. در گزارش نویسی معمولاً سعی میشود ترتیب و توالی اجزای جمله به صورت نسبی رعایت شود. اما در خاطره نویسی، نویسنده بدون تكلف و با رعایت نكاتی محدود جملهها را به هر صورت كه بخواهد، به دنبال هم میآورد.
3. گزارش، بسیار واقعگرایانه از خاطره است؛ یعنی، اگر چه در خاطره نویسی باید از خیالپردازی دوری كرد، گاهی میتوان ذهنیتهای شخصیت یا شخصیتهای خاطره را هم در خلال خاطره به كار برد؛ در صورتی كه گزارش نویسی ثبت دیدهها و شنیدههاست و گزارش نویس نمیتواند ذهنیات، احساسات و عواطف انسانها را بیان كند…
@tayebehangazbani
#تمرین_کوچک_نویسندگی
#آموزش_نوشتن_با_طیبه_انگزبانی
انچـه در مرحلـه اول مـا را بـه خواندن یک نوشـته ترغیب میکند، موضوع آن اسـت.
مطمئنـا نوشـتن دربـاره (تعویض المپهـای چراغهـای راهنمایـی چهـارراه نزدیک
خانه مـان)، موضـوع و سـوژه جالب و به دردبخـوری برای دیگران نیسـت. اما ممکن
اسـت (اسـتفاده از نسـل جدیدی از المپهای کممصـرف در چراغهـای راهنمایی که
انـرژی خـود را از طریـق سـلولهای خورشـیدی تامیـن میکننـد)، موضوع جـذاب و
کاربردی تـری بـرای سـایرین بـه نظر برسـد که میتـوان درباره آن نوشـت.
بـه همین خاطر انتخاب موضوع و سـوژه مناسـب برای نوشـتن، بسـیار اهمیـت دارد.
ایـن مسـاله در روزنامه نـگاری بـه ارزش خبـری یـا مفهومـی شـناخته میشـود. افراد
معمـوال نوشـتههایی را میخواننـد کـه موضوعـات آنهـا دربرگیرنده یک یـا چند اصل
زیر باشـد :
1. افراد نوشـتهای را میخوانند که به محتوای آن (نیاز) دارند. مانند خیلی از مسـائل
روز که با آن درگیر هسـتند. مانند نیاز به دانسـتن زمان و شـرایط ثبتنام در یک طرح
آموزشی؛
2. افراد نوشتهای را میخوانند که محتوای آن روی زندگی یا کار آنها (تاثیر مستقیم)
داشـته باشد. مانند تاثیرات اسـتفاده طوالنیمدت از تلفنهای همراه بر عملکرد مغز؛
3. افـراد نوشـتهای را میخواننـد کـه محتـوای آن بـه (رویـا) یـا (عالقمنـدی) آنهـا
پرداختـه باشـد. ماننـد آیـا فرازمینی هـا وجـود دارند؟
4. افـراد نوشـتهای را میخواننـد کـه محتـوای آن باعـث افزایش (دانش) آنها شـود.
مانند روش تعیین سـن سـنگوارهها؛
5. افـراد نوشـتهای را میخواننـد که محتـوای آن موضوعی را (آمـوزش) دهد. مانند
چگونـه میتوانیم سـوژههای خوبـی را برای نوشـتن انتخاب کنیم؟
نکتـه بسـیار مهـم دیگر در سـوژهیابی نوشـته ها تعـداد و نـوع مخاطبان اسـت. اینکه
موضـوع مـا بـرای چـه مخاطبی و احتمـال چـه تعـداد از افـراد میتواند مفیـد و جذاب
باشـد. در سـوژهیابی بـرای نوشـتن مطالـب میبایسـت بـه جغرافیـای مخاطبین نیز
توجه کنید. مخاطب شـما در شـهر یا روسـتای محل سـکونت شماست یا مطلب شما
در هـر شـهر و اسـتان یا حتی کشـوری خواننـده دارد.
@tayebehangazbani
#اموزش_نوشتن_با_طیبه_انگزبانی
#تمرین_کوچک_نویسندگی
• سـعی کنید با تفکر و جسـتجو در اطراف خود دسـت کم 10 موضوع برای نوشـتن
پیـدا کنید و سـپس برای بررسـی اولیه سـوژه ها برای هـر موضوع، پرسـشهای زیر را
مطـرح و به آن پاسـخ دهید:
1. کدامیک از اصول گفتهشده در سوژهیابی در آن وجود دارد؟
2. نـگارش دربـاره این سـوژهها بـرای چه گروه سـنی یا قشـری از مخاطب
مفیـد و جـذاب اسـت؟
3. جغرافیـای مخاطـب سـوژه شـما چگونـه تعریـف میشـود؟ سـوژه
انتخاب شـده مربـوط بـه یـک شـهر یـا روسـتا، اسـتان، کشـور یـا کل جهـان اسـت؟
@tayebehangazbani
#اموزش_نوشتن_با_طیبه_انگزبانی