گفتوگو من با خودم
یکی تکنیک های نوشتن، نوشتن متنهای گفتوگو محور هست.
و یکی از گفتوگوهایی روزمره که همه ما با آن سروکار داریم، حرف زدن با خودمان یا درون ذهنمان هست.
دو نفر که ضد هم هستند ،دو نفر که در دوقطبی مثبت و منفی سخن میگویند.
اغلب شما شنونده هستید یا گوینده؟
چند روزیست که صحبت های من با خودم محور حملات دشمن هست…
من: چند روزیه که سردرد هام برگشتند
خودم: چرا خیره
من: این حملات دشمن ، استرس زیادی داره، نگرانم خیلی
خودم: نگران چی ؟این روزها هم میگذره.مثل روزهای بد کرونا، مگه اون روزهای سخت نگذشت؟ اینم میگذره
من: آره اما کلی انسان مردند
خودم: در حالت عادی هم خیلی از آدمها میمیرند، مردن جزوی از زندگی هست، تو که مقصر نیستی، تو خوب باش، با کسی دشمنی نکن
من: خونه زندگیم چی ممکنه با بمب از بین بره، اینهمه نپوشیدیم کم خوردیم که اینا رو جمع کنیم ، حالا با یک انفجار همه رو از دست میدیم.
خودم: مگه همیشه نمیگقتی مال دنیا مالِ دنیاست.پس غصه برای چی؟
من: بچه هام چی؟
خودم: اگه منظورت زندگی …. هست، خدا هست عمر دست خداست.اگه منظورت ارث و میراث هست که اون هم بچه ها خودشون مار میکنن.مگه کسی به شما کمک کرد؟ کار کردین تلاش کردین
من: میترسم
خودم: آره حق میدم طبیعیه. ترس حسی از بدن هست . کنترل کن. حواست و پرت کن. نمیدونم خودمم غاطی کردم دیگه
من: اصلا ولش کن . هرچی شد شد دیگه ،خیلی چیزا از دست ما خارجه…
خودم: آفرین توکل به خدا.به زندگیت برس، جاهایی که میشه رفت برو، با دوستات معاشرت کن کیف کن
من: آره میدونی چقدر جا هست نرفتم؟ دیدن حافظ، مولانا….
خودم: عیب نداره در عوض کلی جای دیگه رفتی که شاید کسی دیگه نرفته.مثلا خیام عطار باباطاهر….
من: آره راست میگی دمت گرم….
چه خوبه تو رو دارم
https://t.me/tayebeh_angazbani
نوشتهی مرا از دل ایران میخوانید…