مقابلهنویسی
مقابلهنویسی در اصل نوعی بازآفرینی است؛ به این ترتیب که متن دیگران را از نو مینویسیم؛ البته از دریچهای متفاوت.
مقابلهنویسی غالبا در واکنش به دیدگاه نویسنده است؛ گاهی نیز در تکمیل یا تشریح دیدگاه اوست.
تغییر راوی از ترفندهای کارساز برای مقابلهنویسی در نوشتههای داستانی است. مثل رمان «شب سراب» که در واکنش به رمان «بامداد خمار» نوشته شد.
عباس معروفی نیز رمان «پیکر فرهاد» را در واکنش به رمان «بوف کور» نوشت؛ به این صورت که به جای راوی بوف کور، ماجرا را از زبان زن اثیری بازگو کرد.
دنبالهنویسی
در دنبالهنویسی، متن دیگران را ادامه میدهیم؛ مثل رمان «مورسو بررسی مجدد» نوشته کامل داود که ادامه رمان معروف «بیگانه» اثر آلبر کامو و همچنین در واکنش به آن است.
در این رمان، ماجرا پنجاه سال بعد، و از زبان برادر مقتول روایت میشود.
تذکر مهم: هم در مقابلهنویسی و هم در دنبالهنویسی، باید به حقوق مولف توجه کنیم. بیاعتنایی به این نکته، هنگام انتشار اثر، دردسرساز خواهد شد.
طبق قانون ایران، پس از گذشت سی سال یا پنجاه سال از فوت پدیدآور، اثر او از مالکیت شخصی خارج میشود، و به عموم افراد تعلق میگیرد.
بنابراین، اگر قصد دارید با استفاده از این دو تکنیک، کتاب بنویسید و منتشر کنید، این نکته را مد نظر قرار دهید.
خوشبختانه قصهها و افسانههای عامیانه، چه داخلی، چه خارجی، به شخص خاص تعلق ندارد. در نتیجه، گزینهای بیدردسر و پرثمر، برای مقابلهنویسی یا دنبالهنویسی است.
شما کدام یک را ترجیح میدهید؟ نوشتن از خود؟ بازنویسی؟ بازآفرینی؟ مقابلهنویسی؟ دنبالهنویسی؟