درباره نویسنده
خانم لورا هانگ نویسنده و استاد دانشکده کسب و کار دانشگاه هاوارد است و به عنوان یکی
از ۴۰ استاد برتر کسب و کار شناخته می شود
مقدمه
نویسنده در مقدمه تعریف می کند که در دوران جوانی فرصت مالقات با ایالن ماسک به او و
دوستش داده شده اما او در عرض چند ثانیه به آنها گفت:»از اتاقم برید بیرون!« و لورا به
محض شنیدن این حرف ناگهانی خندید و ماسک با دیدن واکنش لورا شرو ع به خندیدن کرد و
جلسه آنها یک ساعت طول کشید!
منظور از برگ برنده به دست آوردن نوعی برتری است که شما می توانید حتی اگر به صورت
خدادادی از آن نعمت بی بهره باشید، آن را برای خود ایجاد کنید. نویسنده در این کتاب بر
اساس تجربه های شخصی خود و همینطور تجربه افرادی که توانستند برگ برنده خود را به
وجود آورند، راه هایی برای چگونگی به دست آوردن برگ برنده، به ما نشان می دهد.
فصل اول:چیزی عالوه بر سخت کوشی
کسانی که سخت کار و تالش می کنند پاداش می گیرند و این چیزیست که از کودکی یاد
گرفتیم و خودمان آن را به فرزندانمان یاد می دهیم. بله، سختی و شکست اجتناب ناپذیر
است اما با سخت کوشی و پشتکار به سختی غلبه خواهید کرد. » شخص برنده ، بازنده ای
است که بار دگر تالش کرده« اما هنگامی که سخت کوشی جواب نمی دهد چه کار باید کرد؟
این چیزیست که کتاب سعی می کند به ما بیاموزد.
تعصب به عنوان یک مانع
موقعیت شغلی در این روزها به مهارت های اجتماعی تکیه می کند، جایی که در آن بیشترین
تعصب و نابرابری خر می دهد مثال مدیری را فرض کنید که تصمیم میگیرد افراد با لهجه را
استخدام نکند! اما این محیط بیشترین فرصت برای ساختن برگ برنده را هم در اختیار ما
قرار می دهد.
افرادی وجود دارند که به شدت نمی خواهندسیستمتغییر کندمخصوصاًافراد قدرتمند.
بر اساس نظریه توجیه سیستمی افرادی که موفقیتشان ناشی از سیستم است، جایگاه خود
را عادالنه و قانونی می دانند.
اما نباید به خاطر این نابرابری ها فلج شویم و از آن بترسیم، هر کاری از دستمان برمی آید
برای تغییر باید انجام دهیم اما نمی توانیمصرفاًمنتظر تصمیماتمنصفانهازطرفافراد
باالدستی باشیم بلکه باید با هدایت کردن نابرابری ها امتیازهای خودمان را بسازیم.
اصل اول: سخت کوشی باید شفاف و بی نیاز از توضیح باشد.
فصل دوم: ویژگی های اولیه برای باالب ردن کیف یت ) غنابخشی (
ما فکر می کنیم برای باال بردن کیفیت چیزی باید از تمام وجود مایه بگذاریم و به اصطالح
عالی باشیم ولی بهتر نیست بپذیریم که در یکی دو مورد عالی و در سایر موارد قابل قبول
باشیم؟
شما در قدم اول نیاز دارید ویژگی های اساسی خود و یا سازمان های خود را بشناسید، هم
نقاط مثبت و هم نقاط منفی. وارن بافت تاجر معروف آمریکایی از آن به عنوان شناخت دایره
توانش نام می برد. شما نه تنها نقاط قوت بلکه نقاط ضعف خود را هم ارائه می کنید و بعضی
اوقاتالزماستنقاطضعفخود راتقویتوصرفاًبهحدیقابلقبولبرسانید. عالوه بر این
ببینید این ویژگی ها روی تعامل با دیگران چه تاثیری میگذارد.
اصل دوم:قرار نیست از همه وجودتان مایه بگذارید.
فصل سوم: تشخیص ناهمخوانی ها
»نبو غ ، دیدن چیزیست که البالی دانه هاست.« الئو تسو
جایی که در آن رشد کرده اید را دست کم نگیرید، شما می توانید همان جا رشد کنید یا در
جایی که در خاکش گیاهان کمتری هستند و احتمال کمتری وجود دارد شما را به زور بیرون
بفرستند. به هر حال طوالنی ترین صف ها همیشه برای بهترین بازی ها نیستند. باید جایی
بروید که دیگران آن ر ا بی اهمیت می دانند و نادیده گرفتند.
تقویت توانایی تشخیص، همچنین به شما کمک می کند که مشکالتی را تشخیص دهید که
دیگران اغلب نمی بینند چنین افرادی که دیدگاه غیرعادی دارند و می توانند ناهماهنگی ها را
تشخیص دهند، مدام برگ برنده رو می کنند.
اصل سوم: برای استفاده متمایز از ویژگی های اساسی تان ، جایی بروید که بقیه نمی روند .
فصل چهارم: ارزش محدودیت ها
مالک محدودیت های خود باشید. اجازه ندهید محدودیت هایی که بقیه ایجاد می کنند مانع از
تشخیص راه حل شوند. از سختی ها بعنوان اهرم فشار خود بهره ببرید، محدودیت ها
می توانند فایده و منبعی برای غنا بخشیدن باشند تا جایی که بدون محدودیت بودن می تواند
مشکل ایجاد کند!
اصل چهارم: محدودیت ها را بپذیرید، محدودیت فرصت می آفریند.
فصل پنجم: بهبود بخشیدن حس درونی
برای تصمیم گیری درموارد عادی مثل خرید ماشین لباسشویی الزم نیست از حس
درونی مان استفاده کنیم اما در موارد منحصر به فرد، اتکا به حس درونی بسیار مهم است
برای مثال سرمایه گذارانی که از شهودشان استفاده می کننداحتماالًمیتوانند شرکت های
برنده راتشخیصدهند.شهودصرفاًبهمعنایتلفیقتجربههای خودتان در برقراری ارتباط به
روش غیر خطی و نمایی است. با تالش در پیدا کردن تناقضات، وارونه نگاه کردن به مسائل و
اعتماد به شهود درونی ست که فرصت هایی برای غنا بخشیدن پیدا می کنیم.
اصل پنجم: قدرت تشخیص شما از اعتماد به درک شهودی و تجربیات تان نشئت می گیرد.
فصل ششم:قدرت غیر منتظره ها ) خشنودسازی (
اغلب فرصتی برای غنا بخشیدن دست نمی دهد، در اینجا باید از خشنودسازی استفاده کنید
مثل همان کاری که نویسنده در مواجهه با ایالن ماسک انجام داد. استفاده از شوخ طبعی
چیزی است که نویسنده پیشنهاد می دهد . اما باید بدانید از نظریه تعدی بی خطر استفاده
کنید یعنی شوخی هایتان غافلگیرانه و به دور از کلیشه و توهین باشد. در جستجوی اشخاص
و موقعیت هایی باشید که به نظرتان خ شنود کننده هستند.
ا صل ششم: قبل از اینکه مردم به شما اجازه ورود دهند باید خ شنود شوند
فصل هفتم: بداهه پردازی ت أ ملی
»قبل از هرچیزی، آماده شدن رمز موفقیت است.« هنری فورد
گفتیم که خ شنودی بخشیدن برای ت أ ثیر گذاری باید غافلگیرانه باشد اما نه به این معنا که
کامالًبدونبرنامهریزی باشد، شما باید آماده باشید تا هر وقت با فرصت مواجه شدید بتوانید
بداهه پردازی کنید. برنامه ریزی کنید ولی نه بیش از حد ، مثالًبدانیدشخصیقدرتمندکهبا او
جلسه دارید به چه چیزهایی عالقه دارد تا بتوانید زمانی که فرصت پیش آمد از آن اطالعات
استفاده کنید.
» آ مادگی بیش از حد، دشمن الهام است« ناپلئون بناپارت
اصل هفتم: بیش از حد برنامه ریزی نکنید .
فصل هشتم: خشنودی بخشیدن در موقعیت
خ شنودی بخشیدن اصیل است، از صداقت و صمیمیت می آید و مخالف چاپلوسی از طریق
اهمیت دادن به اولویت های دیگران است. عده ای فقط در متقاعد ساختن افراد از طریق
چاپلوسی ماهرند، در پاسخ به این اتفاق ما هم احساس می کنیم الزم است چاپلوسانه رفتار
کنیم که همین کار جلوی رسیدن به برگ برنده را می گیرد.
حس خوبی به صادق بودن با تفکرات خودتان داشته باشید. خودتان باشید، ما فقط با خود
واقعی مان می توانیم خشنودی ببخشیم نه اینکه خودمان را فراموش کنیم تا دیگران را راضی
کنیم.
اصل هشتم: اصیل باقی بمانید و مشتاقانه، به وقو ع پیوستن خشنودی در موقعیت را پذیرا
باشید.
فصل نهم: تمام راه های درخشش الماس شما ) هدایت کردن (
اهرم هایی که باعث موفقیت می شوند خاجر از کنترل ما هستند و افرادی که اهرم را می کشند
برای مان تصمیم می گیرند پس ما به هدایت کردن نیاز داریم که بتوانیم نحوه کشیدن اهرم را
هدایت کنیم! ما این قدرت را داریم که موضع خودمان در برابر دیگران و بنابراین نحوه نگرش
آنان را هدایت کنیم.
ما باید مالک خودمان و تعامل مان با محیط باشیم به شکلی که اجازه ندهیم دیگران
ارزش های خود را به ما دیکته و کیستی ما را تعریف کنند ، اما چگونه؟
۱.خود را با خودتان مقایسه کنید نه دیگران
۲.در زندگیتان به موقعیت هایی که تکرار می شوند توجه کنید
۳.جهت مند انتخاب کنید
انتخاب جهت مند یعنی در راستای راهی حرکت کنید که حس می کنید درست است نه راهی
که بقیه می گویند و همزمان راه هایی برای ایجاد برگ برنده پیدا کنید. حرکت به سمت چیزی
را آغاز کنید و نگران نباشید که هنوز جهت تان را پیدا نکرده اید. وقتی به آن سمت در حرکت
هستید آیا حس سبکی، رهایی و شادی دارید؟ یا حس ترس و محدودیت؟ آیا موقعیت یا
تعاملی وجود دارد که چنین حسی در شما ایجاد می کند؟ تعدادی از آن موقعیت ها را حذف
کنید تا انتخاب هایتان محدودتر و واضح تر شود. روش های گوناگون و متعددی برای برنده
شدن وجود دارد، ما گاهی فراموش می کنیم که برای رسیدن از نقطه الف به نقطه ب
بی نهایت راه وجود دارد و البته تعداد زیادی نقطه ب!
اصل نهم: خودت باش به معنی هدایت کردن دیگران برای دیدن تمام نسخه های باشکوه
خودتان است.
فصل دهم : تغییر تعصب ها و کلیشه ها به نفع خودتان
ما اغلب بابت قضاوت های غیرمنصفانه ی دیگران، سوگواری می کنیم و از تعصب ها
گله مندیم اما می توانیم با قدرتمند کردن خودمان این وضعیت را کنار بگذاریم.
می توانیم از تعصب هایی که دیگران علیه ما دارند به نفع خودمان استفاده کنیم.
به جای اینکه نظاره گر نسبت دادن صفات مختلف به خودتان باشید مردم را به سمت صفاتی
هدایت کنید که می خواهید به شما نسبت دهند، دلتان می خواهد مردم شما را با چه
چیزهایی بشناسند؟ سعی کنید همانطور خودتان را به دیگران معرفی کنید.
ا صل دهم: بدانید که دیگران شما را چگونه می بینند که بتوانید هدایتشان کنید که شما را
چطور ببینند.
فصل ۱۱ :چارچوب بندی ادرا ک ها به شیو ۀ خود
ما گاهی در تالش برای رضایت آدم هایی هستیم که خودشان هم اغلب نمی دانند دقیقا از ما
چه انتظاری دارند، نه تنها مردم نمی دانند چه می خواهند بلکه حتی متوجه نمی شوند شما
چقدر در نشان دادن اشتیاقتان خوب عمل کرده اید. به این اتفاق اثر کانون توجه می گویند، به
این معنی که هرکس خودش را مرکز جهان می داند و ما به عنوان انسان در مرکز جهان دیگران
نیستیم! ما نیاز داریم با استفاده از فرصت ها کانون توجه دیگران را به سمت خود تغییر دهیم
و کاری کنیم تا افراد، از نظر احساسی به جز خودشان روی ما هم سرمایه گذاری کنند. باید به
دیگرا ن کمک کنیم که ویژگی هایی را که به ما نسبت میدهند چهارچوب بندی کنند.
اصل یازدهم : با شناخت آنچه پیرامون شماست دیگران را به درون خود هدایت کنید.
فصل دوازدهم : مسیر حرکت
»شما قدرت بیان دارید تا بگویید داستان قرار نیست اینگونه به پایان برسد.« سیندی اکرت
دیگران نه تنها شما را به عنوان یک فرد بلکه مسیری که در آن بوده اید و فکر می کنند دارید
می روید را قضاوت می کنند.
شما باید داستان خود را بنویسید نه اینکه منفعالنه اجازه دهید دیگران داستان شما را
بنویسند. با پذیرفتن تجربیات گذشته و چالش ها ، داستان مسیری که تا االن طی کرده اید و
قرار است طی کنید را به زیبایی بیان کنید تا شحر حالی برای کیستی شما در نظر نگیرند.
اصل دوازدهم : مهم نیست کجا بوده اید اما مهم است کجا می روید ؟
نحوه نگرش دیگران به مسیرتان را هدایت کنید.
فصل سیزدهم : تاثیرگذار کردن برگ برند ۀ خود ) تالش کردن (
تالش باید برگ برنده ای را که برای خودتان ایجاد کرده اید تاثیرگذارتر کند. هنگامی که بتوانید
نشان دهید چطور غنا و خ شنودی می بخشید یا چطور برداشت دیگران از خودتان را هدایت
می کنید، آن زمان است که سخت کوشی و تالش شما برایتان م ؤ ثرتر است.
سخت کوشی و چیزی بیشتر از آن به خجر دهید. اجازه ندهید موفقیت یا شکست، شما را
تعریف کند و دستاوردهای بلند مدت را قربانی بردهای کوتاه مدت نکنید. یادتان باشد هرچه
اثرگذاری بیشتر، افراد منتقد هم بیشتر!
اما ما می توانیم اجازه دهیم شرایط بدتر شود یا خودمان شرایط را هدایت کنیم.
اصل سیزدهم : دشواری را به برگ برنده تان تبدیل کنید