شنبه
وارد حرم مطهر رضوی شدم
باورم نمیشد این حجم از زائر توی یک فضای بسته
و در همون حالت بوی گل و گلاب هوش از سر میبرد
داشتم گلهای بالای ضریح و نگاه میکردم و حسودی میکردم به خانمهایی که دارن گل ها رو تعویض میکنن
،میگفتم خوش بحالشون آنقدر نزدیک ضریح
چقدر باید خوش شانس باشی که برای امام رضا خالصانه خدمت کنی.. گفتم مگه میشه شانسی بیای اینجا و خدمت کنی نه حتما پارتی چیزی داشتن
تو همین فکر ها بودم
دیدم چند خادم با لباسهای شیک و یکدست با مداحی امام رضا وارد شدند و نفری یک جارو دستی دستشون بود
و فرش ها رو باهم یکدست جارو میکردند و جلو میرفتن
ناخودآگاه رفتم جلو به یکی از خادمان گفتم آقا میشه خواهش کنم جارو و بدین منم یکم جارو کنم
خادم لبخند زد گفت بله چرا که نه
جارو رو گرفتم یک فرش و جارو زدم و وقتی جارو رو دادم به خادم دیدم اشکهام بی اختیار داره سرازیر میشن رفتم روبه رو ضریح گفتم امام رضا ببخشید زود قضاوت کردم
اینجا هرکسی که شما بخواین و خدا بخواد خدمت میکنه. بعضی از این سرو صداهای ما الکی هست
حرفهای ما مثل کف روی دریا هست بیخودی و رفتنی هست جلوه داره اما ارزش ندارد
با آروم شدن دریا همه چیز معلوم میشه
خدمت به زائزان هم همینه باید امام رضا اجازه بده حرفهای آدما هم الکیه ،امام رضا دعامون کن بتونیم همیشه خدمت گذار درگاهت باشیم
یک خادم خانم نزدیکم شد و یک مشت گل تازه بهم داد گفت عزیزم این گل های بالای سر ضریح هست التماس دعا