#انجیل_های_من
#اریک_امانویل_اشمیت
“انجیل های من” داستان پیامبری و رستاخیز عیسی است، و شروع دین مسیحیت. داستان در دو فصل تنظیم شده؛ فصل اول با نام “شب باغ زیتون” که به پیامبری ی عیسی می پردازد و فصل دوم به نام “انجیل به روایت پیلاطس” که درباره ی رستاخیز این پیامبر است. شک و ایمان، مسئولیت و لاقیدی، اساس مفهوم این رمان است. چه در فصل اول که عیسی نمی تواند بپذیرد که ناجی و برگزیده ی خداست و به پیامبری ی خود شک می کند. و چه فصل دوم که پیلاطس، سردار رومی به رستاخیز او شک می کند و زنده شدن دوباره ی او را باور نمی کند. و به آخر هم نه عیسی کاملا با اعتقاد و نه پیلاطس به تمامی معتقد است. هر دو شک هایی دارند. عیسی، مسیح بودن خود را باور ندارد و به کسانی که به او می گویند تو مسیح هستی، جواب می دهد که من این را نگفتم، تو بودی که این را گفتی. و در نامه های پیلاطس به برادرش نیز غوطه خوردن او را بین شک و ایمان می بینیم.
اما چه به پیامبری و رستاخیز عیسی ایمان داشته باشیم و چه نداشته باشیم یک چیز مسلم است آن این که هم عیسی و هم پیلاطس انسان های لاقیدی نیستند و هر دو به دنبال حقیقت می گردند. و اشمیت به چه زیبایی این نکته را در داستان بیان می کند. هنگامی که پیلاطس از شک داشتن می نالد و از این که دیگر رومی ای که می داند، نیست غمگین است، کلودیا همسرش به او می گوید: ” – پیلاطس، شک کردن و اعتقاد داشتن، هردو یکی است. فقط بی قید بودن کفر است.” در مقابل شک عیسی و پیلاطس اما افراد با اعتقادی نیز حضور دارند. یهودا و کلودیا. یهودا حتی ذره ای هم به بازگشت دوباره ی عیسی شک نمی کند و به خود او هم می گوید که اطمینان داشته باشد که پس از سه روز از مردنش، زنده خواهد شد. و کلودیا همسر پیلاطس هم در مقابل شک این سردار رومی نمادی از ایمان کامل است. رمان “انجیل های من” گر چه داستانی با درونمایه ی مذهبی ست، اما خواندن آن برای کسانی که اعتقادات مذهبی ندارند هم جذاب است. دیدن شک عیسی و ایمان یهودا (کسی که محل اختفای عیسی را به رومیان لو می دهد). خواندن تئوری های منطقی ی پیلاطس در رد رستاخیز عیسی، که به درستی پرداخت شده اند.
شك كردن و اعتقاد داشتن هر دو يكي است . فقط بي قيدی كفر است.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
بشریت را با توهم هایش درمان می کنند.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
دوست داشتن کسانی که انسان را دوست دارند دشوار نیست. کسانی هم که ما را دوست نمی دارند باید دوست بداریم. حتی دشمنانمان را.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
نباید بیش از حد مهر ورزید. در غیر این صورت رنج بسیار خواهی برد.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
ترجیح می دهم به جای حل مسائل، آنها را پررنگ تر کنم. زیرا راز، به محض آنکه به راه حلی رسید، دیگر رازی نیست که ما را بفکر اندازد.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
شستن دستها پیش از صرف هر غذا و رعایت حرمت ها کافی نیست تا خودرا از گناه حفظ کنی. فقط با ندامت قلبی است که می توانی بخشش گناهت را کسب کنی.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
خودرا خدا پنداشتن، عادی ترین هوس کودکان خوشبخت است.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
زنان درست تر، صمیمانه تر، سخن می گویند :دهانشان به قلبشان نزدیکتر است.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
ترجیح می دهم بجای روشن کردن رازها به آنها رنگ بیشتری بدهم.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
بزرگ شدن، همان خرد و ناچیز شدن لود. دنیا، افسون خود را از دست داد. انسان چیست؟ فقط کسی که قدرت ندارد… کسی که نمی تواند همه چیز را بداند. کسی که نمی تواند هرچه خواست بکند. کسی که نمی تواند نمیرد. شناخت حد و حدودم، پوسته ی کودکی ام را ترکاند. در هفت سالگی، دیگر مطلقا خدا نبودم.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
مادرم کوشید برایم توضیح دهد که قانونی نانوشته وجود دارد که انسان را به خاموشی درباب احساس هایش ناگزیر می کند.
_کدام قانون؟
_آزرم.
_ولی… مادر، برای اینکه به دیگران بگوییم دوستشان داریم وقتی باقی نیست که بخواهیم تلف کنیم. ممکن است همه بمیرند، مگر چنین نیست؟
_نباید بیش از حد مهر ورزید. در غیر این صورت رنج بسیار خواهی برد.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
آدمی که دست و پا ندارد، حتی با تلاش هم نمی تواند به روی دیواری بپرد.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
کشف کرده بودم که در خوشبختی چه قدر خودپرستی وجود دارد. خوشبختی با جدایی سرمیکند، از حصارها، از کرکره های بسته و از فراموش کردن دیگران ساخته شده است؛ خوشبختی بنا را بر این میگذارد که فرد از دیدن دنیا به گونه ای که به راستی هست سر باز زند. در خلال یک شب، خوشبختی چون امری غیرقابل تحمل بر من آشکار شده بود.
میخواستم عشق را بر خوشبختی ترجیح دهم. اما نه عشق فردی، بلکه عشق همگانی. میبایست عشق به کسانی را حفظ کنم که نه به قدر کافی زیبا بودند، نه به قدر کافی سرگرم کننده، و نه به قدر کافی جالب که به طور طبیعی توجه دیگران را جلب کنند، عشق به افراد دوست نداشتنی را.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
دوست داشتن دیگری تا حد پذیرفتن او حتی در حماقتش. پاسخ دادن به تهاجم از طریق تهاجم، چشم دربرابر چشم و دندان در برابر دندان، جز تشدید بدی و بالاتر از آن، مشروع کردن بدی، نمی توانست نتیجه ای داشته باشد. پاسخ دادن به تهاجم از طریق عشق، عبارت از خشونت روا داشتن به خشونت بود، قرار دادن آینه در برابر آن بود تا سیمای کینه آلود، برآشفته، زشت و ناپذیرفتنی آن به خودش نشان داده شود.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
زمانی که دلیل های خوب به توفیق نینجامند، از چه رو از برهان های بد نباید سود برد؟
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
عشقی بزرگتر از آن نیست که شخص زندگی اش را بخاطر یارانش بدهد. شما نخست خواهید گریست، ولی تاثرتان به شادی بدل خواهد شد. زن، زمانی که فرزند به دنیا می آورد از مرحله ی رنج می گذرد، ولی همان که انسانی دیگر قدم به دنیا گذاشت، آن زن دیگر دردهایش را بیاد نمی آورد.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
اگر همه یکدیگر را دوست داشته باشیم چه به سرمان خواهد آمد؟ فکرش را بکن که در دنیایی از عشق، برما چه خواهد گذشت؟ پیلاطس، حکمران رومی، که مقام خود را مدیون فتح، کینه و خوار شمردن دیگران است، چه خواهد شد؟ قیافا، روحانی بزرگ هیکل، کسی که مقام خود را به یاری هدیه ها از تو می خرد و بر پایه های ترسی که می آفریند اقتدار خود را استوار می کند، چه خواهد شد؟ در دنیایی الهام گرفته از عشق، آیا بازهم مسأله ی یهودی، یونانی و رومی بودن وجود خواهد داشت؟ آیا بازهم قدرتمندان و ضعیفان، توانگران و بینوایان، افراد آزاد و برده، وجود خواهند داشت؟ حق با توست که بیم داری :عشق همان ویرانی دنیای تو خواهد بود. تو پادشاهی عشق را جز بر خاکسترهای خود نخواهی دید.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
کلامی که زود ادا می شود، تیرِ از کمان رها شده ایست که به دشواری از نو به چنگ می آید.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
هیچ چیز اطمینان بخش تر از معما نیست :مساله ای در انتظار راه حل خویش است. ولی جیزی نگران کننده تر از راز و رمز یافت نمی شود :این مساله ایست که بطور قطع راه حل ندارد، آدمی را به تفکر، به تخیل وامیدارد…
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
بذر اگر بر زمین خوب افتد، رشد می کند و ثمر به بار می آورد.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
آیا می توان ناگزیر به پذیرفتن شد؟ آیا می توان ناچار به دوست داشتن شد؟ هرکس می باید خود آماده ی این امر شود، به ایمان و نیز به عشق رضایت دهد.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
📖📖📖آخرین گزیده 📖📖📖
در درجه اول، این مذهب درجایی بد پدید آمده است :فلسطین، ملت بسیار کوچکی می ماند که در دنیای امروز نه دارای اهمیت است و نه نفوذی دارد. در درجه ی دوم، عیسی فقط به بیسوادان، به ماهیگیران زمخت دریاچه تیبریاد آموزش داده است و اینان، بجز یوحنا، فقط می توانند به زبان آرامی، به زحمت به زبان عبری و بسیار بد به یونانی سخن بگویند. زمانی که واپسین گواهان درگذرند، سرگذشتش چه خواهد شد؟ او به جز بر شن و آب، چیزی ننوشته؛ پیروانش نیز هیچ ننوشته اند. بالاخره اینکه بزرگترین ضعف او آن بود که بسیار زود رفت. چندان بخود مجال نداد که افرادی بقدر کافی، بخصوص از مردان بااهمیت، را مجاب کند. از چه رو به آتن یا به روم نرفت؟ حتی از چه رو راه ترک زمین را برگزید؟ اگر، آن چنان که خود ادعا می کند، پسرخداست از چه رو برای همیشه در میان ما نماند؟ ازاین طریق می توانست ما را قانع کند. سبب می شد با حقیقت، زندگی کنیم. اگر برای ابد در روی زمین می ماند، دیگر هیچکس در مورد پیامش شک به دل راه نمی داد.
انجیل های من
اریک امانوئل اشمیت
#پایان