چند_سطر_از_کتاب

🍂

آه ای امپراطور ِ بی‌قلمرو! 🐈

 

#چند_سطر_از_کتاب

 

آه ای امپراطور ِ بی‌قلمرو،

ای فاتح ِ بی‌وطن،

ای ببرِ کوچک‌شده برای ابعاد شهر‌نشینی

الهه‌ی شب‌زنده‌دار ِتمنا

بر پشت‌بام‌ها و لبه‌های دیوارها:

وقتی فرود می‌آیی با پنجه‌هایت

بر زمین ِ ناهموار

زیر باران یا در هوای سرد

بو کشان

مشکوک به همه‌چیز و همه‌کس

(زیرا کل ِ دنیا نجس می‌نماید

برای پنجه‌های مطهر گربه)

عشق را می‌جویی در فضا

کوچه به کوچه.

▫️بخشی از شعر #پابلو_نرودا

 

ا🔸ا

 

گفته شده است که یک بار #آبراهام_لینکلن در جمعی این نکته را درباره‌ی گربه‌ی محبوبش “دیکسی” عنوان کرده است:

“از شماچه پنهان گربه‌ام دیکسی از تک‌تک اعضای کابینه‌ی من هشیار‌تر و حساس‌تر است”.

جالب این‌جاست که ترکیب ِاعضای کابینه‌ی آبراهام لینکلن را از بهترین انتخاب‌های کابینه‌های ریاست جمهوری‌ آمریکا درهمه‌ی دوران‌ها می‌دانند!

 

ا🔸ا

 

زمانی كه شاه وارد حرم می‌شد و اذن جلوس می‌كرد گربه هم به دنبال شاه وارد می‌شد و اگر روی دامان یكی از زنان می‌نشست، آن زن به خود بسیار افتخار می‌كرد و خوش‌وقت می‌شد كه شاید شاه به خاطر گربه به او نظر و توجهی بكند.

درباره #ناصرالدین‌شاه_قاجار و گربه‌اش “ببری خان”

 

ا🔸ا

 

در‌باره‌ی گربه‌ات “‌مارتین‌” نوشته‌ای اما- وای … من از گربه می‌ترسم اما سگ را دوست دارم… ولی عیبی ندارد. تو اگر دلت بخواهد یک سوسمار هم می‌توانی نگه داری. تا جایی که به من مربوط است تو هرچه دلت می‌خواهد بکن. اگر لازم باشد گربه را هم به تختخوابم راه خواهم داد.

▫️از متن یکی از نامه‌های عاشقانه #آنتون_چخوف به همسرش “الگا”

 

ا🔸ا

 

زمانی که #مارلون_براندو برای شرکت در صحنه‌ی اول فیلم معروف پدر‌خوانده در استودیو حاضر شد گربه‌ای آن دور‌و‌بر می‌پلکید که توجه این هنرپیشه‌ را به خود جلب کرد. قبل از شروع فیلمبرداری‌، براندو گربه را در آغوش گرفت وشروع کرد با او حرف زدن. کارگردان فرانسیس فورد کاپولا بی‌درنگ تصمیم گرفت گربه را در فیلم راه دهد و ‌چنین شد ‌که به طور کاملا اتفاقی یکی از تاثیر‌گذارترین صحنه‌های فیلم شکل گرفت و به شکل عکسی جذاب در تاریخ سینما ماندگار شد. حضور گربه در آغوش پدر‌خوانده‌ بُعد ِرازناکی ‌به شخصیت یک تبهکار حرفه‌ای بخشید و جنبه‌ای عاطفی به آن داد طوری که باعث شد از میان همه‌ی عکس‌هایی که از مارلون براندو در نقش ويتو کورلئونه گرفته شد،‌ همین عکس، پوستر اصلی این فیلم شود و بر سر در ِسینما‌های آمریکا و همه‌ی کشورهایی که آن را نشان می‌دادند بدرخشد.

 

ا🔸ا

 

به نقل از مهندس ایرج حسابی پسر #دکتر_حسابی، او همیشه گربه‌ای در خانه نگه‌داری می‌کرد و این گربه‌ها به‌قدری برایش عزیز بودند که اجازه داشتند حتی وقتی او درحال نوشتن است روی کاغذهایش راه بروند و پوزه‌ی خود را به چهره‌ی صاحب ِ دانشمندشان بمالند و حتی‌المقدور حواس او را به خود معطوف کنند. آفتاب آمد دلیل ِ آفتاب‌:

در موزه‌ی دکتر حسابی اوراق بسیاری می‌توان با دست‌خط دکتر حسابی یافت که مزین به ردِ گل‌آلودِ پاهای گربه‌های اوست که از باغچه پر کشیده‌اند به سوی او، دلتنگ ِحضورش!

 

ا🔸ا

 

صد‌هزار موش گرد آیند، زهره ندارند در گربه بنگرند. زیرا که هیبت گربه نگذارد که ایشان جمع باشند.

و گربه جمع است در نفس خویش.

#شمس_تبریزی

 

 

 

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت