سه شنبه
از دیشب خواب به چشمام نیومده
تا نزدیکای ساعت هشت که خبر پیدا شدن پیکر پاک آقای رییسی و خوندم
بهت زده و شوکه روی مبل نشسته بودم
دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت
حتی نمیتونستم زیر کتری و روشن کنم
رفتم توی فکر
چند سال پیش
تازه همسرم و از دست داده بودم
هرجا میرفتم کار درست درمونی پیدا نمیکردم
سه تا بچه قد و نیم قد
اجاره خونه
حرفهای مردم
دنبال کار نیمه وقت بودم که عصر ها هم به درس بچه ها برسم
از طرفی هم تا میفهمیدم که زنی تنها هستم ممکن بود اذیتم کنن
خیلی روزهای بدی بود
غم نبود پدر بچه ها ، مشکلات مالی ، قضاوت و کنایه های اطرافیان
داشتن دیوونم میکردن
یه روز رفتم حرف یه دل سیر گریه کردم و با امام رضا درد دل کردم
خادم خانمی که کنارم بود گفت خانم نامه بنویس
تولیت حرم آقای رییسی هست ایشون مرد پرتلاش و خوبی هستند
از آدمهای متخصص و تلاش گر کمک میگیرند
مرد خیلی خوبین اهل پارتی بازی و … نیستن
از جوونی هم خودشون کار میکردند، درک میکنم شرایط جوونا رو
ان شاله کمکت میکنه
گفتم نه این همه آدم نوشته من گم میشه
گفت ناامید نشو از تو حرکت از خدا برکت
،تپی مدیریت و رهبری لازم نیست همه چیز روشن باشه معلوم همین که تو گامی برمیداری خدا خودش کمک میکنه و امداد غیبی میفرسته
خادم رفت
منم گفتم حتما بودن این خانم هم امدادی از جانب خداست
از کیفم کاغذی برداشتم و نوشتم
شرایطم
تحصیلاتم
سابقه داریم
مهارتهای کامپیوتری که بلدم
همه رو نوشتم
و رفتم دادم به دفتر آستان قدس
نفس عمیقی کشیدم
و اومدم خونه
دلم آرام بود
مدام میگفتم خدایا من تلاشم و میکنم
خودت کمک کن
بعد از چند روز از حرم زنگ زدن و گفتن آقای رییسی نامه شما رو خوندن
و برای بخش اداری نیرو میخواستیم
گفتند که به شما زنگ بزنیم
اشکهای سرازیر شد
نفسم بالا نمیومد
تو دلم گفتم
خدایا هر كه تو را يافت، چه كمبودى دارد و هر كه تو را از دست داد، چه دارد؟
خدایا شکرت
واقعا درسته که خداوند، هم راه قرب را به ما نشان مىدهد و هم تا رسيدن به مقصد، دست ما را مىگيره…
رنگ خونه من و از فکر دراورد به خودم اومدم
دیدم نزدیک ساعت ده صبح شده
من هنوز به مبل چسبیدم
آقای رییسی خدا پدرت و بیامرزه
نشانهى نيكوكار بودن، تلاش در راه حقّ و اخلاص است. به من و امثال من خیلی کمک کردی
همین که الان دستم جلو کسی دراز نیست
بچه هام پیش خودم هستن
خدا رحمتت کنه