نوشته 59


ال عمران 200

دهه مهدویت بود و تولد حضرت علی اکبر ع

با همکاران مدرسه به توافق رسیدیم که به نیت فرج آقا امام زمان عج

نذر ظهور بذاریم

به همین بهانه جشنواره غذایی تدارک دیدیم

و مربی پرورشی شروع به چیدمان خوراکی ها کرد و چند باری رفتم به جشنواره سر بزنم و مربی خواسته یا ناخواسته صداش و بالا برد و گفت چه خبره همه معلمان اینجا جمع شدین

برین سر کارهاتون

خیلی دلم شکست ، ناراحت به میز کارم برگشتم

و نشستم هرچی برام پذیرایی آوردن ، یک لقمه از گلوم پایین نرفت گفتم چرا باید جلوی بقیه بهم بی احترامی کنن

سرم و به کارهام بند کردم

همکارم متوجه غم توی صورتم شد و گفت: برای چی ناراحتی؟ باهام حرف بزن شاید بهتر بشی

گفتم دلت خوشه چیزی نیست

گفت:(مسلمانان بايد مشكلات يكديگر را تحمل كنند و يكديگر را به صبر سفارش كنند.عزیزم صبور باش

صبر، زمينه‌ى رسيدن به سعادت و پيروزى است

تا در مشكلات فردى صابر نباشي، نمى‌تونی در برابر دشمنان دين مقاومت كني

اول باید روی خودت و رفتارهات کار کنی روی صبر خودت کار کنی

بعد میتونی جلوی مشکلاتت قد علم کنی و از پسشون بر بیای

 

خدا تو قرآن میفرمایند

 

در برابر ناگوارى‌هاى شخصى و هوسها صبر كنيد.

 

در برابر فشارهاى كفّار، مقاومت بيشتر كنيد….)

 

ما بین حرفهاش

انگار آبی سرد روی سرم ریختن

بدون حرفی اضافه پاشدم رفتم وضو گرفتم و نماز خوندم

عید امام زمان بود باید روی عصبانیم صبر میکردم روی ناراحتیم

روی نمازم …

سلام دادم و آروم رفتم سجده

از خدا و امام زمان کمک خواستم

انگار تمام غم و اندوهم و به خاک سپردن…

نفس عمیقی کشیدم و رفتم کلاس…

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت