ال عمران 200
دهه مهدویت بود و تولد حضرت علی اکبر ع
با همکاران مدرسه به توافق رسیدیم که به نیت فرج آقا امام زمان عج
نذر ظهور بذاریم
به همین بهانه جشنواره غذایی تدارک دیدیم
و مربی پرورشی شروع به چیدمان خوراکی ها کرد و چند باری رفتم به جشنواره سر بزنم و مربی خواسته یا ناخواسته صداش و بالا برد و گفت چه خبره همه معلمان اینجا جمع شدین
برین سر کارهاتون
خیلی دلم شکست ، ناراحت به میز کارم برگشتم
و نشستم هرچی برام پذیرایی آوردن ، یک لقمه از گلوم پایین نرفت گفتم چرا باید جلوی بقیه بهم بی احترامی کنن
سرم و به کارهام بند کردم
همکارم متوجه غم توی صورتم شد و گفت: برای چی ناراحتی؟ باهام حرف بزن شاید بهتر بشی
گفتم دلت خوشه چیزی نیست
گفت:(مسلمانان بايد مشكلات يكديگر را تحمل كنند و يكديگر را به صبر سفارش كنند.عزیزم صبور باش
صبر، زمينهى رسيدن به سعادت و پيروزى است
تا در مشكلات فردى صابر نباشي، نمىتونی در برابر دشمنان دين مقاومت كني
اول باید روی خودت و رفتارهات کار کنی روی صبر خودت کار کنی
بعد میتونی جلوی مشکلاتت قد علم کنی و از پسشون بر بیای
خدا تو قرآن میفرمایند
در برابر ناگوارىهاى شخصى و هوسها صبر كنيد.
در برابر فشارهاى كفّار، مقاومت بيشتر كنيد….)
ما بین حرفهاش
انگار آبی سرد روی سرم ریختن
بدون حرفی اضافه پاشدم رفتم وضو گرفتم و نماز خوندم
عید امام زمان بود باید روی عصبانیم صبر میکردم روی ناراحتیم
روی نمازم …
سلام دادم و آروم رفتم سجده
از خدا و امام زمان کمک خواستم
انگار تمام غم و اندوهم و به خاک سپردن…
نفس عمیقی کشیدم و رفتم کلاس…