دوران نویسندگی صمد بهرنگی
صمد بهرنگی کار نویسندگی خود را در دورهی دانشسرا و با نوشتن مطالب طنز برای روزنامهی دانشجویی فکاهی دیواریای به نام «خنده» آغاز کرد. او از سال ۱۳۳۶ مطالب طنز خود را برای «توفیق» فرستاد. بهرنگی سال 1339 اولین داستان خود را با نام «عادت» منتشر کرد. پس از آن داستان «تلخون» (۱۳۴۰) و «بینام» (۱۳۴۲) را نوشت. صمد بهرنگی مقالات خود را با اسامی مستعار مختلفی مثل داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و… منتشر میکرد. او در طول عمر خود نزدیک به ۲۰ قصهی کوتاه برای کودکان و نوجوانان نوشت.
صمد بهرنگی همچنین چند ترجمه و مقالههایی دربارهی فولکلور و ادبیات شفاهی آذربایجان و علوم تربیتی و پرورشی در کارنامه دارد. سواد همگانی، آموزش به زبان مادری و نقد نظام آموزشی از دغدغههای اصلی مقالههای صمد بهرنگی است. او به کتابهای درسی این انتقاد را وارد میکرد که فقط برای دانشآموزانی که در شهر زندگی میکنند نوشته شده است، و سعی میکرد زبان مادری و ادبیات کهن آذربایجان را به دانشآموزان روستاهای آن منطقه بیاموزد.
«اولدوز و عروسک سخنگو»، «اولدوز و کلاغها»، « ۲۴ ساعت در خواب و بیداری»، «ماهی سیاه کوچولو»، و «یک هلو و هزار هلو» از آثار شاخص صمد بهرنگی هستند. او برخی از آثار ادبی ترکی استانبولی و آذربایجانی (از جمله آثار عزیز نسین یا افسانههای فولکلور آذربایجان) را به فارسی و برخی از آثار فارسی (از جمله اشعار احمد شاملو و فروغ فرخزاد) را به ترکی آذربایجانی ترجمه کرده است.
صمد بهرنگی در سال ۱۳۴۱ به دلیل گفتن حرفهایی در ضدیت با حکومت در دفتر دبیرستان و بین دبیران (بنا به گزارش رئیس دبیرستان)، از دبیرستان اخراج و به دبستان منتقل شد. یک سال بعد و به دنبال افزایش فعالیتهای سیاسی، کار او به دادگاه کشید ولی تبرئه شد. در میانهی دههی ۱۳۴۰ ، فعالیتهای سیاسی صمد بهرنگی اوج گرفت و در اعتصابهای دانشجویی شرکت کرد. برخی از دوستان او در همین زمان از سوی ساواک بازداشت و اعدام شدند. صمد بهرنگی در این زمان با چهرههای تأثیرگذار چریکهای فدایی خلق و شاخهی تبریز آن دیدار داشت. در این دوران، ساواک به برخی از فعالیتهای صمد بهرنگی حساس و او چند بار توبیخ و جریمه شد و مدتی در تبعید به سر برد، اما تغییری در رویهی خود ایجاد نکرد.
مرگ صمد بهرنگی
صمد بهرنگی عمری کوتاه داشت. او در نهم شهریور ۱۳۴۷، در بیستونه سالگی، در رودخانهی ارس غرق شد و جسدش را چند روز بعد پیدا کردند. ده روز قبل از آن، چند مأمور ساواک به محل سکونت صمد هجوم برده و او را تهدید کرده بودند. حدود یک ماه قبل از این حادثه، کتاب ماهی سیاه کوچولو از او چاپ شده و مورد اقبال مردم واقع شده بود. مرگ صمد بهرنگی به نظر برخی مشکوک آمد. شایعهی قتل او به دست ساواک اولین بار از سوی جلال آلاحمد مطرح و فراگیر شد و در جو متلاطم دههی ۱۳۴۰ تأثیر زیادی بر افکار عمومی گذاشت و بدین ترتیب صمد بهرنگی تبدیل به یک اسطوره شد. برخی به صورت استعاری مرگ او را با مرگ معروفترین شخصیت داستانهایش، ماهی سیاه کوچولو، مقایسه کردند. بهرنگی در گورستان امامیهی تبریز دفن شد. در مراسم خاکسپاری او، انبوهی از مردم، روشنفکران و جوانان شرکت کردند.
کتاب ماهی سیاه کوچولو از شاهکارهای ادبیات کودک و نوجوان و از برجستهترین آثار صمد بهرنگی است.
این کتاب برندهی جایزهی تصویرگری کتاب کودک براتیسلاوای چک اسلواکی و همچنین برندهی جایزهی بولون ایتالیا در سال ۱۹۶۹ میلادی شده است. این کتاب در سال ۱۳۴۷ نیز کتاب برگزیده کودک شد.
داستان ماهی سیاه کوچولو به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شده است و افراد زیادی را در سراسر جهان به خود علاقهمند کرده است. ماهی سیاه کوچولو در دستهبندی کتابهای کودک و نوجوان قرار گرفته است، اما با توجه به مفهوم عمیقی که در بر دارد برای همهی گروههای سنی جذاب و خواندنی است و دوستداران بسیاری در میان گروه سنی بزرگسال نیز دارد.
زبان داستان بسیار روان، ساده و صمیمی است، اما در پس این متن ساده و بیآلایش معنایی ژرف و عمیق نهفته است که سعی دارد تلنگری بر مخاطب بزند و به او دنیای واقعی را نشان دهد؛ او را از نقطهی امن خود و حصاری که اطراف خود کشیده است، برهاند و بهطور کلی افقهای وسیعتری را برای مخاطب ترسیم کند.
به نظر میرسد داستان ماهی سیاه کوچولو داستانی نمادین باشد؛ جویبار نماد حصاری است که هر انسانی ممکن است به دور خود بکشد و پایش را فراتر از آن نگذارد؛ چون قفسی گرم و امن که پرنده را حفظ میکند، اما رویای پرواز را نیز در ذهن او میکشد. مادر و همسایههای ماهی سیاه کوچولو نماد انسانهایی با دید سطحی و محدود هستند که بال پرواز افراد دانا و آگاه را میبندند. ماهی سیاه کوچولو نماد انسانهای جسور و دانا، ماهیخوار نماد انسانهای قدرتمند اما ظالم و حتی ابله، مارمولک نماد انسان آگاه اما بیجربزه است و…. .
در حین خواندن داستان، مخاطب متوجه تشبیههای نامحسوسی میشود که میان زندگی ماهی و زندگی انسان وجود دارد و همین شباهتها موجب برقراری ارتباط عمیقی با متن داستان میشود. این داستان افق دید فوقالعادهای به کودکان و نوجوانان میدهد تا بهتر بتوانند برای زندگی پیشروی خود برنامهریزی کنند.
داستان ماهی سیاه کوچولو در واقع قصهای است که ماهی پیری در شب چله برای نوههای خود در اعماق دریا تعریف میکند. ماهی سیاه کوچولو با تمام ماهیهای دیگر تفاوت است؛ تفاوتی شگرف و از جنسِ رویای دریا. او از انجام کارهای روزمره و تکراری به ستوه آمده بود و احساس میکرد با توجه به مدتی که شانس زندگی کردن دارد، باید تا جایی که میتواند تجربههای جدیدتری کسب کند. او نمیخواست خودش را محدود به زندگی در جویبار کند، میخواست از آنجا برود و گوشههای دیگری از این جهان شگفتانگیز را کشف کند. ما در این کتاب با ماهی سیاه کوچولو همراه میشویم و با او سفر میکنیم. مسیری که او انتخاب کرده است، مانند راههای دیگر هموار نیست؛ خطرهایی در کمین است، حوادث بیمناکی رخ میدهد و حتی شاید خطر مرگ وجود داشته باشد، اما ماهی سیاه کوچولو همهی این ها را به جان میخرد تا بعدها حسرت فرصتهای ازدسترفتهاش را نخورد
ماهی سیاه کوچولو