*من معلم بدی هستم.*
✍ دکتر مجتبی لشکربلوکی
باید اینجا و امروز اعتراف تلخی کنم: من معلم خوبی نیستم.
□اگر معلم خوبی بودم باید از سه جمله سر کلاسهایم زیاد استفاده میکردم:
الف) من این موضوع را بلد نیستم. بگذارید جلسه بعد برایتان بگویم.
ب) این نکتهای که درس دادم برداشت من از دستاورد بشر است تا بدین لحظه، و بنابراین قابل ابطال و اصلاح است.
ج) من از شما انتظار دارم درسهای مرا بفهمید اما نمیخواهم که قبول کنید.
●اگر معلم خوبی بودم باید با صداقت به دانشجویانم میگفتم:
الف) من فقط کمی، بله! واقعا فقط کمی بیشتر از شما بلدم.
ب) کسوت استادی به معنای آن نیست که من در همه زمینههای آن رشته صاحب نظر باشم. چه اینکه در بسیاری از حوزهها صاحب نظر که هیچ، حتی انتقال دهنده درست نظر دیگران نیز نیستم.
ج) متواضعانه بگویم که آنچه من/ما میدانیم در برابر آن چه نمیدانیم یک سوزن در کویری بیش نیست.
○معلم بدی هستم:
الف) چون وقتی سر کلاس اشتباه میکنم، خجالت میکشم که بگویم اشتباه کردم، سعی میکنم توجیه کنم.
ب) چون وقتی دانشجویی به نظریهای نقد وارد میکند، سعی میکنم با ترفندهای مختلف مثلا بزرگ نشان دادن آن نظریه پرداز، قدرت نقادی دانشجویم را اگر نه سرکوب، دست کم مهار کنم.
ج) چون وقتی دانشجویی ایده جدیدی مطرح میکند، سعی میکنم آنقدر نقدش کنم که قدرت خلاقیتش را دست کم تا آخر ترم کنترل کنم که مرا آزار ندهد.
■معلم خوب آنست که تدریس اندیشهها را سکویی کند برای تحریک قدرت اندیشیدن (قدرت نقادی و خلاقیت) و نه اینکه گرزی کند برای سرکوب خلاقیت و نقادی دانش جویان و نیاندیشیدن.
□من و سایر معلمان اگر میخواهیم خوب باشیم، باید ۵ کار انجام دهیم:
▪︎فضیلت را برتر از علم و دانش بدانیم: با توجه به شناختم از انسان ایرانی و شکاف توسعه، جمعبندی من این است که باید این فضائل را لا به لای مباحثم به دانشجویانم/دانشآموزانم منتقل کنم:
انضباط، صداقت و تعهد به سه گانهی «عقل، عدد و علم» در مقابله با این ۱۳ آفت: آرزواندیشی، هیجانزدگی، کوتاهنگری، شتابزدگی، محدود اندیشی، تقدیرپذیری، زودپذیری، تلقینپذیری، القاءپذیری، خرافهپرستی، شخصیتپرستی، سلطهگری و سلطهپذیری.
▪︎به جای پذیرش مقلدانه، تفکر انتقادی و استقلال را آموزش دهیم. به جای پر کردن حافظه، حفره و سوراخ ایجاد کنیم: حفرههایی که با سوال و به چالش کشیدن مفروضات ایجاد میشود.
▪︎به دانش آموزان/دانشجویانمان بیاموزیم هیچ کدام از ما مالک صد در صد حقیقت نیست. ما تا انتهای عمر جستجوگر حقیقتیم.
▪︎معلم نه خداست و نه پیغمبر. آدمی است خطاپذیر که ممکن است گذشتهاش، تیپ روانشناختیاش و علاقهاش روی اندیشهاش تاثیر بگذارد. پس ما را به دیده تردید بنگرید.
▪︎بیاموزانیم معلم یک پل است یا یک پله. باید پای روی معلم بگذاری و بروی. احترام بگذار ولی از من عبور کن
●به خودم و شما یادآوری میکنم:
اشتباه پزشك زير خاك دفن ميشود،
اشتباه مهندس روي خاك سقوط ميكند، اما اشتباه معلم روي خاك راه مي رود و جهانی را به نابودی می کشد.