نوشته رادیوم 32

شنبه ۱۵ اردیبهشت   با صدای اذان صبح بیدار شدم صدای پدرم میومد به مادرم می‌گفت خانم پاشو بچه ها رو برای نماز بیدار کن مادرم گفت آقا ولشون کن بذار بخوابم بچه هام اذیت میشن چرا هرروز اصرار می‌کنی میدونی تا چند ساعت پیش اینا سرشون تو اون ماس ماسک بوده و تو اینترنت میچرخیدن پدرم گفت این چه حرفیه نماز واجبه هرکاری نکنن نماز و باید بخونن مادرم گفت عزیز من هرکسی و تو قبر خودشون میذارم شما

بیشتر بخوانید

نوشته رادیوم30

یکشنبه خواهرم زنگ خونه بابام و زد وارد خونه شد ناراحت و عبوس بود با یک چمدون کوچیک پسرش هم بغلش بود مامان گفت خیر. باشه این وقت روز بابا در حال خوندن قرآن بود قرآن و بوسید و گذاشت کنار گفت سلام دخترم خیر باشه خواهرم انگار منتظر بود ، شروع کرد به اشک ریختن و گفت خیره اومدم به چند روزی خونه پدرم مهمونی کار بدی کردم؟ مامانم چای آورد پدرم گفت قدمتون سر چشم ولی شوهرت کو؟

بیشتر بخوانید

نوشته رادیوم 29

دوشنبه     از خونه به محل کار میرفتم عجله زیادی داشتم باید به موقع سر کار می‌رسیدم رییس روی ورود و خروج حساس بود با سرعت پیاده رو را رد میکردم رسیدم به چهارراه دلم میخواست زود چراغ سبز بشه و برم اون دست خیابون   یک آقای میانسال بی هوا دستم و گرفت گفت من و از خیابون رد میکنیم باباجان؟ گفتم باباجون خیلی دارم شده میشه خواهش کنم با یک نفر دیگه برین؟من به شدت دیرم شده

بیشتر بخوانید

نوشته رادیوم 27

سه شنبه از مطب دکتر اومدم بیرون دکتر آب پاکی و ریخته بود رو دستمون چشم پدرم دیگه نمی‌دید دیابت اینبار تیرش و به سمت چشمان پدرم پرتاب کرده بود سری قبل گفته بود با عمل بهتر میشه اینبار گفت دیگه عمل هم جواب نمیده ما رو فرستادن برای آزمایشات کلیه و قلب و… دیابت اینبار پر قدرت داشت می‌تاخت دونه دونه اعضای بدن پدرم و می‌گرفت و سیر هم نمیشد تلاش کردم باهاش شوخی کنم شاید روحیه پدرم بهتر

بیشتر بخوانید

نوشته رادیوم 26

توی جشن عروسی بودیم زمان اعلام خدایا به عروس و داماد شده بود تقریبا بیشتر فامیل اومده بودند از عمو حسین که کارخونه داشت تا پسر دایی محمد که کارمند ساده بود تقریبا همه زحمت کشیده بودند و اومده بودن   هدایا رو اعلام کردن توی دلم گفتم چه کار مسخره ای آخه یعنی وی شاید یکی کمتر داشته یا بیشتر خواست بده خوب که چی مثلا باز خودم جواب دادم از طرفی هم خوبه آدم بفهمه که چه کسی

بیشتر بخوانید

نوشته رادیوم 25

پنجشنبه ۴۸ مائده داشتم از کنار مسجد رد میشدم صدای اذان به گوشم رسید خیلی وقت میشد که مسجد نرفته بودم نه که اعتقاد به نماز نداشته باشم نه اتفاقا خیلی هم مقید به خوندن نماز بودم اما موقعیت و زمان رفتن به مسجد و نداشتم از صبح تا غروب سرکار می‌رفتم و می‌رسیدم خونه تقریباً شب میشد از طرفی هم نمازهای ظهر و تعقیباتش کمی طولانی برگزار می‌شد همیشه میگم کاش نمازها رو بخونن بعد صحبت کنند اونایی که

بیشتر بخوانید

نوشته رادیوم 24

شنبه وارد حرم مطهر رضوی شدم باورم نمیشد این حجم از زائر توی یک فضای بسته و در همون حالت بوی گل و گلاب هوش از سر میبرد داشتم گل‌های بالای ضریح و نگاه میکردم و حسودی میکردم به خانمهایی که دارن گل ها رو تعویض میکنن ،میگفتم خوش بحالشون آنقدر نزدیک ضریح چقدر باید خوش شانس باشی که برای امام رضا خالصانه خدمت کنی.. گفتم مگه میشه شانسی بیای اینجا و خدمت کنی نه حتما پارتی چیزی داشتن  

بیشتر بخوانید

نوشته رادیوم 23

یکشنبه   فیلم امام رضا علیه السلام و برای چندمین بار نگاه میکردم با اینکه میدونستم آخرش چی میشه دیالوگ ها رو حفظ بودم اما بازم برام جذاب بود نه بعنوان فیلم تاریخی ، بعنوان آموزش انسانیت و تکریم مثلا سکانسی که امام رضا با علم و دلیل با دانشمندان مناظره میکنن و دانشمندان از درایت امام رضا متعجب میشن یا سکانسی که سخنرانی میکنند لحظه به لحظه فیلم ، پر هست از نکات آموزشی … تقریباً آخرای فیلم رسیده

بیشتر بخوانید

نوشته رادیوم 22

دوشنبه صدای اذان و شنیدم میز کارم و مرتب کردم و رفتم نمازخونه شرکت ، که نمازم و بخونم یک روحانی مهمان شرکت بود و مدیر هم ازشون خواهش کرده بود برامون سخنرانی کنن روحانی شروع کرد به صحبت کردن از اینکه چه نعمت بزرگی داریم تو کشورمون ، همسایگی امام رضا ع اینکه آدما نعمت‌هایی که دارند و قدر نمیدونن و وقتی ازشون دور میشن متوجه میشن مثلا برای زیارت بقیع باید مسافت طولانی تری رو طی کنیم و

بیشتر بخوانید

نوشته رادیوم 21

سه شنبه     تو خونه نشسته بودم و آنقدر توی فضای مجازی چرخیده بودم که چشمام درد گرفته بود رد گوشی و سنگینی گوشی روی انگشت کوچیکه دستم افتاده بود هیچ کاری با شرایطم پیدا نمی‌کردم سر برج هم کلی قسط داشتم بچه کوچیک تو خونه کارهای منزل مهمان داری ها و درسهای بچه ها مغزم درد گرفته بود دیگه هیچ کاری از دستم برنمیومد و داشتم ناامید میشدم گوشی و گذاشتم کنار و چند بار به روح پاک

بیشتر بخوانید

فوتر سایت