شنبه ۹ تیر از صبح کل خونه رو مرتب کرده بودم چای و ناهارم و حاضر کرده بودم تخت برای استراحت و صندلی برای نماز پدرم ، کنار گذاشته بودم سرویس بهداشتی هم مرتب بود ، با خودم گفتم پدرم که بیاد اول میفرستمشون حمام تا خستگی این چند روز بیمارستان بودن ، از تنشون در بیاد بعد هم لباساشون و میشورم و اتو میکنم تو همین فکرها بودم پدرم زنگ زدن و گفتن ما امروز خونه شما نمیایم …
پست وبلاگ
شنبه تلویزیون و روشن کردم شبکه های مختلف داشتن از استقبال پرشور مردم گزارشهایی و نشون میدادند به پدرم گفتم خدایی اصلا فکر نمیکردم اینهمه بیان رای بدن دیروز هوا خیلی گرم بود . بابام گفت از وقتی یادمه مردم ما با وجود مشکلات و مشغله ها وسختی ها توی انتخابات شرکت کردند، واقعا دست مریزاد مجری شبکه گفت ممنونیم از ملت فهیم که بار دیگر اتحادشون و به رخ جهان کشوندن گفتم بابا ما که برای تشکر شرکت …
یکشنبه پسرم و از باشگاه آوردم خونه ، سرم تو گوشی بود و برای روزهای زوج دنبال کلاس میگشتم مادرم گفت چه کار میکنی گفتم بنظرت چه کنم؟ علی روزهای زوجش طرف عضر خالیه. کلاس نقاشی بنویسم یا شنا مادرم گفت چه خبره ؟! این چه برنامه ریزی و پر کردن اوقات فراغت بچه هست بذار بازی کنه همش نمیشه کلاس های مختلف بنویسی کمی باهم برین پارک سینما قدم بزنین حرف بزنین خودت و یادت رفته مدام با …
دوشنبه پدرم و آماده کردم و رفتیم به حوزه رای گیری با سختی پیاده شد واکر و جلوی پاش گذاشتم دستش و به واکر گرفت و آرام آرام به طرف صندوق رفتیم لوله های دیالیز روی گردنش وصل بود خانم و آقای مسئول اومدن جلو گفتن حاج آقا افتادین زحمت. پدرم گفت نه انجام وظیفم هست من چندین سال برای این کشور خدمت کردم و الان هم نمیخوام رفیق نیمه راه باشم از طرفی هم اگه آدمها به هدف و …
دوشنبه پدربزرگم و آماده کردم و همراه مادربزرگم سه نفری رفتیم به حوزه رای گیری… با سختی پیاده شدند واکر و جلوی پای پدربزرگ گذاشتم دستش و به واکر گرفت و آرام آرام به طرف صندوق رفتیم لوله های دیالیز روی گردن پدربزرگ وصل بود خانم و آقای مسئول اومدن جلو گفتن حاج آقا افتادین زحمت. پدربزرگ گفت نه انجام وظیفم هست… من و خانمم چندین سال برای این کشور خدمت کردیم و معلم بودیم الان هم نمیخوایم رفیق نیمه …
برای ثبت نام پسرم مدارس مختلفی و رفتم اما کارم گره خورده بود هرکاری میکردم یا پولم جور نمیشد یا محدوده نبودم یا مدرسه مورد قبول همسرم پیدا نمیکردم واقعا هر چه حساس تر باشی بدتره کلی درس خونده بودم و با معدل الف ، انتخاب کرده بودم خانه دار باشم و به بچه ها رسیدگی کنم پدرم زنگ زد کمی صحبت کردیم پدرم گفت توکل به خدا کن گفتم خودم عقل دارم، خدا عقل داده پس برای چی؟ پدرم …
چهارشنبه وارد خونه شدم دیدم مادرشوهرم داره گریه میکنه پرسیدم مامان جون چی شده ؟ گفت: یادته چقدر با زحمت و خستگی برای بچه راضی لباس بافتم؟ گفتم آره خیلی هم قشنگ بودن مادر شوهرم گفت: امروز فهمیدم همه رو داده به بچه دوستش یه تشکر خشک خالی هم نکرد من چقدر بدبختم کاش هیچ کار براش نمیکردم حیف اون کامواهای قشنگ و عزیزم… دستمال بهش دادم و گفتم: مامان جون شما خودت اهل قرآنی ماشاالله… شما دیگه چرا …
منتظر بچه ها بودم از کلاس ورزشی بیرون بیان دوست قدیمی ام بعد از چندین ماه زنگ زد و احوالپرسی کرد بعد از چند دقیقه احوالپرسی گفت راستی شنیدم پسرت خیلی آقا شده چه کار کردی؟ پسرمن جدیدا خیلی اذیت میکنه همه رو میزنه پرخاشگری میکنه معلمش گفته ببر مشاوره و روانپزشک ، میترسم دارو بهش بده چه کار کنم بنظرت! هرجا میرم هرکسی بهش تذکر میده یا دعواش میکنه ناراحت میشم بغضم میگیره اما میدونم مقصر بچه …
📌مهمترین نکات، به زبانی ساده: قواعد نشانهگذاری را رعایت کنید از علائم نگارشی بهتر استفاده کنید تا متنتان مفهومتر شود؛ انتهای جملاتِ مستقل نقطه بزنید. بعد از علائمی مثل نقطه و ویرگول، یک فاصله بزنید: بعد از این ویرگول، یک فاصله هست. قبل از علائمی مثل نقطه و ویرگول، فاصله نزنید: مثل این ویرگول، و مثل این نقطه. گیومهٔ فارسی استفاده کنید و به جای آن، پرانتز یا علائم انگلیسی تایپ نکنید: «این جمله داخل گیومهٔ فارسی تایپ شده» ”اما این …
کلا مراقبه یا همون مدیتیشن، ماهیت شرقی داره و توی کشورهایی که مردم به درون خود اهمیت میدهند زیاد انجام میشه👌 تعریف مدیتیشن میشه «تمرکز به طوری که نیروهای درونی مون آزاد شوند» حالا چهطور باید مدیتیشن انجام بدیم🤔 1_اول از همه واسه مدیتیشن برنامه داشته باش یعنی باید به خودت قول بدی که و روزانه و منظم مدیتیشن را انجام بدی ، نه فقط همین یه بار❌ اگه میخوای که اثر بخش باشه و تمرکزت بیشتر بشه حتما باید …